نطرون جهة رفع ضرر قطران وسماروع ولعوق او با عسل جهة عسرنفس انتصابى نافع ومضر ورك ومصلح آن صمغ عربى وكند رو بدلش و وزن او ابريشم وورثلث او پوست ترنج وقدر شربت از خشك او تا ده درهم واز تازه اش تا بيست درهم است وگويند چون يك ساق آن را با ريشه وتخم خشك كرده در پارچهء با ريسمان ابريشم بسته با خود نگاهدارند باعث محبت دلها مىگردد وتخمش در افعال ضعيفتر از برگش و يك مثقال او جهة رفع لرز وقشعريره ومغص نافعست وقدر شربتش تا دو مثقالست بالنكو نوعى از ريحان ودر بو شبيه با ووسبز مايل به سفيديست و برگش باكنكره وتشريف وتخمش از تخم ريحان باليده تر ودر افعال قريب تخم شاهسفرم وجهة اسهال وموى ومعدى كه آن را معا باشد با كلاب مجرب وجهة مغص وزحير مفيد وقدر شربتش دو مثقال است وبدلش تخم ريحان با دروج لغة نبطى است وبه عربى جوك وبه فارسى ريحان كوهى نامند نوعى از ريحان وبرگش ريزه وساقش مربع وپر شاخ وكم بوى تر از ريحان وگلش مايل بسرخى ودر مصر ريحان احمر نامند وبوى وبستانى مىباشد وخريفيست نه ربيعى وظاهرا تخمش تخم شربتى است كه از شير از مىآرند وبا شربت قند ميخورند ودر دويم كرمه در اول خشك و با رطوبت فضلى ومفرح ومقوى دل وفم معده و مبهتى ومدر شير و بول و حيض و عرق ومنضج ومحلل او رام واسثشاق كوبيدهء او معطش قوى وملين طبع وجهة خفقان وغشى وعسر النفس وضعف جكر بارد وسده سپرز وتقويه قوه شامه و ريزانيدن سنگ مثانه وسعوط آب او با سركه و كافور جهة رعاف وقطور عصارهء او جهة جلاى بصر ودمعه و طلاى او جهة ورم چشم ومنع نزلات و گزيدن عقرب و زنبور وتنين بحرى و با آرد جو و روغن گل سرخ و سركه جهة او رام حاره نافع و تضميه او بر پستان رادع او رام ومولد شير است و خائيدن او جهة رفع كندى دندان وزايل كردن رطوبات عارضى سينه و شش و در گوش گذاشتن او جهة درد او مؤثر واكثار امورث خلط مرارى و ظلمت بصر و باعث سدر ودوار و گويند مولد كرم معده است و مصلح او خيار وخرفه و سركه و قدر شربت از آب او تاده مثقال وبدلش به وزن او سوسنبر و از خواص اوست كه چون خائيده در آفتاب بگذارند كرم از او متولد شود و چون در اول نزول آفتاب بجمل بخايند تا يك سال درد دندان نكشند و تخمش مانع تولد سودا وجهة عسر بول وتحليل نفخ نافع و ضماد او برپستان مولد شير وقدر شربت از و تا سه مثقال و روغن او كه آب آن را با مثل او روغن زيتون جوشانيده باشند تا روغن باقيماند كرم وشد وجالى و نصف او قيهء او با آب گرم جهة اخراج كرم معده و طلاى او جهة مواد بادره وتحليل رطوبات وتقويه اعصاب نافع است باد زهر اسم فارسى ترياقست و به عربى حجر السم نامند ومراد اطبا از وحجريست كانى و هر گاه پادر زهر حيوانى استعمال نمايند مراد از وحجر اليس است و مؤلف اختيارات بديعى انكار معدنى نموده و متوجه آن نشده و اين معنى دليل است بر عدم مطالعه كتب معتبره وابن تلميذ در مغنى گويد كه معدن او براى ارسطو و غيره اقاصى هند و اوايل چين است پنج قسم مىباشد سفيد و زرد و سبز واغبر ومنقط و رازى در طب ملوكى بيان نموده كه ما بين زردى و سفيدى وبرنگ وسمه مشاهده نموده و در رفع ضرر پيش تجربه كرده وابن مندويه گويد كه زرد مايل به سبزى و سفيدى است و در نخب مسطور است كه معدن او كرمان در كوه زرند است و سه قسم مىباشد سبز نيمرنگ و زرد و مايل به سفيدى ومايل به سرخى وچيزى با اوست كه در آتش نمىسوزد و آن را مخاط الشيطان نامند وحقير قسم سبز تيره و زرد مايل به سياهى و زرد كاهيرا مشاهده نموده است و گويند امتحان او آنست كه زرد چوبه را بر روى سنگى مىسايند و بعد از آن پادزهر را هر گاه رنگ زرد چوبه سرخ شود خوبست والا فلا و گويند علامه خوبى او آنستكه در آفتاب گرم عرق كند وچون سائيده بر موضع گزيدهء افعى ومانند او بپاشند ستم را بطريق رشح رفع نمايد وچون قدر دو جورا با آب سائيده در كلوى افعى ومار كنند بكشد ويا بحيوانى كه پيش وامثال او داده باشند بدهند و هر گاه از آن خلاص بايد جوبست و حقير اين امتحان را بهتر مىداند و در حرارت معتدل و در آخر دويم خشك و تا دوازده جو آن مقاوم و جميع سموم حيوانى و نباتى و معدنى و مداومت او هر روز به قدر قيراطى حافظ صحت و مانع ضرر هواى وبائى و اختلاف مياه واهويه و نگاهداشتن او مانع گزيدن هوام و موافق جميع امزجه و مقوى دل و اعضا ورئيسه وحافظ حرارت ورطوبة غريزى و مانع تعفن اخلاط وزايل كنندهء سميت او ومبهى ومقوى اعصاب وقوى ومفاصل ومحلل ورادع او رام بارده وحاره وجهة خفقان بغايت مجربست وقدر شربتش در رفع سموم از سه نخودتا دودانگ ودر ساير خواص از يك قيراط يا يكدانگ و كوبيد آشاميدن نيمدانگ از عرق او كه از تابش بهم رسد جهة ازالهء خفقان في الفور مجربست پا در هر حيوانى مراد از مطلق او حجر السيس است وآن سنگيست در شيردان بز كوهى متكون مىگردد واكثر او طولانى مثل بلوط مىباشد وبهترين او سبز مايل بسياهى وبراق وتو بر تو مثل پياز ودر جوفش چوب مخلصه باشد و آنچه مدور مشاهده شود در جوفش تخم مخلصه يافت كرد و چون با سركه بسايند مايل به سرخى باشد و نوعى هندى او را سياهى بسيار غالب بر سبزى ودر جوفش پشم وساير اخشاب يافت نمىشود بسيار ضعيفتر از نوعى شبانكاره وشيراز يست وفرق ميان عملى وغير عملى آنست كه چون سوزنير اكرم كرده در اصلى فرو برند سر سوزن زرد شود و دودى زرد مشاهده كرد و از عملى دود سياه در آخر دويم كرم و در اول سيم خشك و مقوى جميع اعضأ ومبتهى وترياق سمومات ودر خواص مثل معدنيست مگر آنكه در محرور المزاج بغايت مضراتست ومحرق خون ومورث التهاب واسهال
(٤٢)