خود اراده كننده است، اين جواب بر خلاف فرض خواهد بود، زيرا همه اراده هاى فاعل را در داخل دايره فرض كرديم و ديگر اراده اى باقى نمانده تا علت شود، پس به ناچار بايد گفته شود كه اراده ديگرى غير از اراده صاحب اين اراده ها، علت آنهاست. و اگر پاى اراده ديگرى به ميان آيد، (جبر) در اراده، لازم مى آيد. (1) مرحوم حضرت امام خمينى - رحمة الله عليه - در مقام قضاوت به اشكال مرحوم ملاصدرا بر مرحوم ميرداماد فرموده است:
(اقول هذا نظير مايقال في الاستدلال على وجوب غنى بالذات انه لوفرض سلسلة غير متناهية في الوجود يكون كل فرد فرد فيها فقيرا ممكنا لنا ان نحيط بعقلنا على السلسلة اجمالا فنقول: السلسلة الغير المتناهية من الفقراء لايمكن ان تدخل ولافرد منها في الوجود الا بافاضة غنى بالذات والا بالغنى والعجب ان المحقق الداماد كان متنبها على هذا الاشكال في تقريره اصل الشبهه ومع ذلك اجاب بما فرفت). (2) يعنى: من مى گويم: اين اشكال همانند استدلالى است كه كرده اند بر اين كه بايد غنى بالذاتى وجود داشته باشد. به اين بيان كه اگر تمام سلسله نامتناهى موجودات را كه هر يك به تنهايى فقيرند و احتياج به ديگرى دارند تا به آنجا (وجود) افاضه كند، يك جا مجموعا فرض كنيم و بگوييم كه اين سلسله غير متناهى از فقرا نمى تواند پا به عرصه وجود بگذارد، مگر آنكه غنى بالذاتى وجود داشته باشد. و فردى كه ذاتا بى نياز باشد، بايد به آنها افاضه وجود كند و اگر نه:
ذات نايافته از هستى بخش * كى تواند كه شود هستى بخش بنابراين، هر يك از اين موجودات فقير، دليلى بر وجود غنى بالذات خواهد بود، زيرا نياز نيازمند بجز با بى نياز، علاج پذير نيست و شگفت آور است كه (محقق