و چه بسا ممكن است فعل و انفعالاتى صورت گيرد و يا مواضعى پديد آيد كه از وجود آنها آگاهى نداشته باشيم، از اين رو ممكن است پيش از اجل طبيعى، عمر آدمى به سر آيد و اين همان مرگ اخترامى و غير طبيعى است.
و با اين بيان، رمز تقسيم اجل به مسمى (قطعى) و غير مسمى (غير قطعى) در نظام آفرينش، معلوم گرديد. و روشن است ابهامى كه اجل غير مسمى دارد، منافاتى با تعيين اجل مسمى نخواهد داشت، و چه بسا ممكن است اجل مسمى با غير مسمى يكى بشوند و گاهى هم ممكن است با هم اختلاف پيدا كنند، ولى آنچه كه واقع مى شود، همان اجل قطعى است. (1) مرحوم علامه طباطبائى نيز، در اين باره به شكل گسترده ترى بحث كرده است، ولى جان كلام همان است كه گفته شد. براى تحقيق بيشتر، به آنجا مراجعه شود. (2) اشكالاتى كه به اين نظريه شده است برخى از بزرگان با اينكه في حد ذاته اين تفسير را قابل قبول و مطابق با بعضى از روايات و تعابير دينى مى دانند، در عين حال، آن را از دو ايراد ذيل به دور نمى دانند.
1 - به يك معنا تمام تقديرها (قطعى و تغيير ناپذيرند) زيرا قوانينى كه بر اين جهان حكومت مى كنند، همه آنها قطعى هستند، تغيير و تخلف در آنها راه ندارد، في المثل كسى كه داراى توانائى جسمى و روحى خاصى است، اگر رعايت بهداشت كند وبرايش عوامل غير مترقبه ديگر پيش نيايد، صد و بيست سال عمر خواهد كرد، اين يك قانون قطعى و تغيير ناپذير است، و اگر رعايت بهداشت نكند