نماز مثلا خود نيت مورد توجه نيست. در اين صورت است كه اراده به طور مستقل، مورد لحاظ شود.
اين حالت قلبى، خودش نسبت به خودش، شوق و اراده خواهد بود كه گويى اراده دومى در كنار اراده اول است و همچنين است اگر آن اراده دوم را كه در كنار اراده اول هست، به طور مستقل در نظر بگيريم، قطعا خواهيم ديد كه اراده ديگرى در درون آن هست كه نسبت به دومى اراده و شوق شمرده خواهد شد. بنابراين، يك اراده مى تواند به اراده هاى بى شمار و شوق هاى فراوان، تحليل يابد كه هر اراده اى نسبت به اراده بعدى متقدم خواهد بود.
و به عبارت ديگر: يك اراده به وجود وحدانيش داراى اراده ها و شوقهاست كه تمام آن اراده ها و شوقها بر وجود واحد، منضم و مجتمع هستند.
سپس مرحوم ميرداماد براى توضيح مطلبى كه گفته است، مثال هايى چند مى آورد:
1 - ما وقتى علم به چيزى پيدا مى كنيم تا مادامى كه متوجه خود علم نيستيم، يك علم بيشتر نيست و آن علمى است كه متعلق است به آن چيز. و اما اگر متوجه خود علم شديم، علم ديگرى به آن علم تعلق مى گيرد. و همچنين اگر متوجه به علمى كه به علم اول گرفته باشيم، قهرا علم ديگرى متولد مى شود و هكذا..
2 - علم ما بر ذات خود ما، به همان كيفيت كه در مورد اول گفته شد.
3 - نيت در عبادات، كه اگر كسى متوجه عبادات باشد، نيتى براى انجام آن دارد، ولى اگر متوجه خود نيت باشد، آن نيت نيز نيت ديگرى را متضمن خواهد بود.
4 - لزوم و لزوم لزوم، مثلا وقتى مى گوييم (زوجيت) لازمه (اربعه) است، سؤال مى شود: آيا اين لزوم زوجيت براى اربعه، هميشگى است و يا آنكه اربعه،