1 - اهميت مسألة قضاء و قدر يكى از مسائلى كه در اديان آسمانى و به خصوص دين مقدس اسلام در زمينه خداشناسى مطرح شده است و متكلمين و فلاسفه الهى در بحث الهيات (ذات و صفات و افعال) به تبيين آن چه از ديدگاه عقل و چه از ديدگاه نقل پرداخته اند، مسألة قضاء و قدر است كه حقيقتا از پيچيده ترين و غامض ترين مسائل الهيات به شمار مى رود. محور اصلى غموض آن را رابطه آن با اختيار انسان در فعاليتهاى اختياريش تشكيل مى دهد، يعنى چگونه مى توان از يك سوى به قضاء و قدر الهى معتقد شد و از سوى ديگر، اراده و آزادى انسان و نقش آن را در تعيين سرنوشت خودش پذيرفت.
به تعبير ديگر: اين مسألة هميشه توجه بشر را به خود جلب مى كرده است كه آيا جريان كارهاى جهان، طبق يك برنامه و طرح قبلى غير قابل تخلف صورت مى گيرد و قدرتى نامرئى ولى بى نهايت مقتدر به نام سرنوشت و قضاء و قدر بر جميع وقايع عالم حكمرانى مى كند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و يا در آينده صورت خواهد گرفت، در گذشته معين، قطعى و حتمى شده است و انسان، مقهور و مجبور به دنيا مى آيد و در دنيا زيست مى كند و از دنيا مى رود؟ يا اصلا و ابدا چنين چيزى وجود ندارد. اصلا كارهاى اين جهان و از جمله افعال انسان، با طرح و