بالذات سايه نداده است اگر چه سايه از ناحيه اوست كه سايه وى از تابيدن خورشيد است. پس در وجود نور ديوار و در وجود سايه ديوار مطلقا (سلطان شمس) حكم فرماست، و سلطان شمس را نتوان از وجود سايه ديوار برداشت، اگر چه سايه از ناحيه ديوار است.
حال بدان كه به مثل نور شمس حسنه است و سايه ديوار سيئه. شمس به ديوار مى گويد: اگر چه تو روشنى ولى (انا اولى بنورك منك).
و نيز به ديوار مى گويد: اگر چه ظهور سايه تو نيز از من است، ولى (انت اولى بظلك منى).
و نيز به ديوار مى گويد: (ما اصابك من نور فمن الشمس و ما اصابك من ظل فمن نفسك) بدين ترتيب معناى (امر بين الامرين ومنزلة بين المنزلتين) روشن تر شده است كه هم (جبر) باطل است وهم (تفويض) و حق، (منزلت بين المنزلتين و امر بين الامرين) است.
جبرى با ديده راست، كج و قدرى با ديده چپ، كج ديده اند. و قائل به منزلت بين المنزلتين با دو ديده راست بينش گويد: (ما اصابك من حسنة فمن الله و ما اصابك من سيئة فمن نفسك) (1)، و در عين حال موقن است كه: (كل من عند الله). و گويد: (الله تعالى اولى بحسناتنا منا ونحن اولى بسيئاتنا منه).
راست بين از نظر راست به مقصود رسيد * احول از چشم دوبين در طمع خام افتاد حافظ جناب استاد بزرگوار، عارف كامل (آيت الله حسن زاده آملى) در اين باب مثالى