كه هم جبر است وهم تفويض باطل * بل امربين الامرين است حاصل چه هر دو واحد العينند واحول * نبيند چشم احول جز محول ولى جبرى ز يك چشم چپ راست * كه يك چشم چپ چپ مرقدر راست چه تفويضى به تفريط غلط رفت * وهم جبرى به افراط شطط رفت و ليكن صاحب چشمان سالم * بر اين مبناى مرصوص است قائم كه قول حق نه تفويض و نه جبر است * كه آن گبر است و اين بدتر ز گبر است نظريات ماديين و نقد آن بعضى در اين تصورند كه معضله (جبر و اختيار) تنها براى الهيون مطرح است و ماديها از طرح چنين مسألة اى و زحمت درك وحل آن فارغند.
اين تصور باطل است، براى كسانى كه طرز تفكر مادى دارند عينا همين مشكل با اندك تفاوت وجود دارد، زيرا طبق قانون ثابت و مسلم علت و معلول، هر پديده و حادثه اى، مولود علت يا عللى است و آن علت يا علل نيز به نوبه خود، مولود علت يا علل ديگر مى باشند، و از طرفى به وجود آمدن معلول با فرض وجود علت مربوطه، ضرورى و قطعى و اجتناب ناپذير است، و با فرض عدم وجود آن علت، ممتنع و ناشدنى است. ماديون اصل عليت عمومى و ضرورت على و معلولى را به همين ترتيب پذيرفته اند. (1) و اين را بزرگترين تكيه گاه فلسفه مادى مى شمارند.
اينجاست كه اين پرسش براى آنها و مكتب آنها پيش مى آيد كه اعمال و افعال بشر، مانند همه پديده هاى ديگر، تابع اين قانونند و نمى توانند از آن مستثنا باشند، يعنى اعمال بشر تحت قوانينى مسلم، قطعى و جبرى انجام مى يابد و در اين صورت، آزادى و اختيار را چگونه و از چه راه بايد توجيه كرد؟ لهذا مى بينيم در تمام