يعنى: (خداوند امتناع دارد كه امور عالم را جارى كند مگر از طريق وسايط و اسبابى، خداوند براى هر چيز سببى، و براى هر سبب، حكمتى و براى هر حكمتى، دانشى و براى هر دانشى، دروازه گويايى قرار داده است).
اشكال ديگر آنچه در اين بيانات آمده، با عموميت قضاء و قدر - با اينكه هيچ چيزى خارج از حوزه قضاء و قدر نيست و قرآن كريم نيز با كمال صراحت آن را تأييد مى كند - منافات دارد. اگر همه چيز و همه جريانها به قضاء و قدر الهى نباشد. پس (اگر قضاء و قدر بيايد) يعنى چه؟ پس گذشته از اينكه مضمون احاديث و ابيات فوق با اصل عليت عمومى، مناقض است با عموميت قضاء و قدر نيز مناقض است، مى رساند كه قضاء و قدر الهى در مواقع خاص و استثنايى پا به ميان مى گذارد، و اگر استثنائا پا به ميان گذاشت، همه چيز از كار مى افتد، عقلها از سرها مىپرد، چشمها كور مى شود، داروها از اثر مى افتند، و روغن بادام خشكى مى نمايد..
اكنون چه بايد گفت؟ آيا اين اخبار و روايات، با متن اسلام قابل انطباق نيست و ساخته جبرى مذهبان است يا توجيه و تفسير صحيحى دارد؟
بايد گفت اين اخبار و روايات، ناظر به يك مطلب صحيحى است و نه با اصل عليت عمومى منافات دارد و نه با عموميت قضاء و قدر.
بلكه ناظر به نظام كلى عالم و مجموع علل و اسباب، اعم از مادى و معنوى است، ناظر به مواردى است كه علل و اسباب معنوى، علل و اسباب مادى را تحت الشعاع قرار مى دهد.
بايد توجه داشت كه علل و اسباب را تنها در ابعاد مادى نبايد محصور كرد، نظام اتم، از مجموع علل و اسباب آشكار و نهان تشكيل شده است، همان طورى كه علل