نفس، آن مقدار كه داراى نقصان است. پس عقاب نفس كه سبب آن نقصان كمال است، عبارت است از: دورى به مقام قدس الهى كه همين بعد از حق، باعث لعنت و عقوبت و سخط و غضب پروردگار است. پس به خاطر اين نقص، براى نفس درد و الم حاصل مى گردد.
و اما مراد از (كمال نفس) همان خشنودى خدا و تقرب به او و ولايت اوست.
پس قدماى از حكماء در واقع معناى ثواب و عقاب را اين مى دانند.
مقدمه سوم همانا معاد، بازگشت نفوس بشرى به سوى عالم اصلى خود است، به مفاد آيه شريفه اى كه مى فرمايد: (يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى في عبادى وادخلى جنتى). (1) اين مقدمه سوم هم يكى از مسائلى است كه محتاج به اقامه براهين است (كه در جاى ديگر ثابت شده است و فقط در اينجا بايد بعنوان اصول موضوعه قبول نمود).
نتيجه بحث - اكنون بعد از ذكر مقدمات مىگوئيم: شرور و فسادى كه بر حسب ظاهر در اين عالم واقع مى شود، بر حسب مراد و مقصود حكيم على الاطلاق از عالم نيست، بلكه منظور او خيرات است كه از امور وجوديه مى باشد و لكن شرور در عداد أعدام مى باشند، (ظهور آنها بالتبع و به قصد دوم است نه اينكه مقصود بالاصاله باشند).
وافلاطون قائل است كه جميع آنچه كه در اين عالم واقع مى شود، مقصود و مراد است.
اوامر و نواهى شرعيه اى كه براى مكلفين وارد شده است، ترغيب است براى كسانى كه بجا آورنده اعمال مأمور به و (نواهى) زجر وتنفير است براى كسانى كه