سبب كشمكشهاى عظيمى در جهان اسلام گرديد.
به هر صورت، شناخت چگونگى صدور افعال آدمى، از جهات متعددى از جمله جهات ذيل، ضرورى مى نمود:
1 - قضاء و قدر و خودشناسى بى شك (اراده و اختيار) از شئون نفس ماست، هرگاه آدمى را در انجام كارها مختار بدانيم، خود را از ديگر موجودات، برتر خواهيم يافت، زيرا حركات و سكنات ديگر موجودات، بر اساس طبيعت و غرايز است نه از روى اراده و اختيار، ولى اگر او را در انجام كارها مجبور و آلت بلا اراده عوامل بيرونى دانستيم، در اين صورت، آدمى با چوب، سنگ، درخت، حيوانات، فرقى نخواهد داشت.
بنابراين، اصل (خودشناسى) ايجاب مى كرد كه بشر، از دير باز، به تحقيق درباره اجبار و اختيار اعمال آدمى، به بررسى و تحقيق بپردازد و از اين رهگذر، گامهاى منطقى ديگرى درباره خودشناسى بردارد.
2 - قضاء و قدر و خداشناسى مسألة جبر و اختيار، از جهتى به توحيد و از لحاظى به عدل و از جهتى ديگر به قدرت خداوند ارتباط دارد، زيرا - چنان كه بعدا خواهيم ديد - اگر (جبر) در اعمال، درست باشد، عدل الهى، مفهوم نخواهد داشت. و اگر (تفويض) درست باشد، توحيد افعالى و عموم قدرت الهى از بين خواهد رفت، زيرا اعمال مردم در صورت تفويض، مخصوص به خود آنها خواهد بود و خداوند هيچ گونه دخالت و تأثيرى در آن نخواهد داشت. به علاوه، انسانها در دايره افعال ارادى از خداوند بى نياز خواهند بود با اينكه مى دانيم: