مؤيد آن عبارت كتاب بحار مجلسى و غيبت طوسى است كه در آنها، كلمه تكريت آمده است.
روايت اشاره به اين معنا دارد كه عوف سلمى در مسجد دمشق كشته مىشود يعنى در آنجا با ترور به قتل مىرسد و يا در آن محل بازداشت و به قتل مىرسد.
بنابراين ماجراى او از جمله حوادث دوران قبل از ظهور شام است كه با حوادث عراق نيز بى ارتباط نيست.
مرحله سوم: لشكركشى سفيانى و تخريب بصره رواياتى در دست ماست كه نشانگر لشگر كشى سفيانى به عراق و اشغال آن و آزار و اذيت مردم مخصوصا شيعيان حضرت مهدى (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) است كه در بخش جنبش سفيانى از آن ياد كرديم اما از مجموعه روايات چنين استفاده مىشود كه حكومت وقت عراق در آن زمان به اندازه اى ضعيف و ناتوان است كه نه با قواى نظامى و نه با تكيه بر نيروى مردمى قادر به جلوگيرى از هجوم سفيانى نيست. اين حكومت حتى نمىتواند از ورود نيروهاى يمنى و ايرانى كه جهت روياروئى با سفيانى وارد عراق مىشوند ممانعت كند. اما احتمال دارد ورود نيروهاى سفيانى به عراق با دعوت حكومت ضعيف آن كشور باشد. و شايد نبردى كه لشكريان سفيانى در دجيل و بغداد و ساير شهرهاى عراق با آن درگير مىشوند، جنگ و درگيرى سفيانى با گروه هاى شورشى باشد كه عليه او قيام مىكنند. از طرف ديگر، روايات بيانگر آن است كه نيروهاى ايران و يمنى از پشتيبانى مردمى ملت عراق برخوردارند و عراقىها با شادمانى اين نيروها را جهت تعقيب و سركوبى قواى سفيانى يارى مىنمايند.
اما درباره تخريب بصره روايات به سه دسته تقسيم مىشوند: