را جا زدهاند بيرون آمده و به سپاه سفيانى بپيوندند، و هر دسته اى به پرچم و لشكر خود ملحق شوند. امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود: در آن روز، سفيانى و هر كه با او باشد كشته شوند، حتى خبر دهنده اى از آنان باقى نماند و در آن روز زيانكار است كسى كه از غنائم فراوان سفيانى محروم بماند " (1) از اين روايت مىتوان فهميد كه پشتيبانى افكار عمومى از امام سبب مىشود ورود سپاهيان حضرت به خاك سوريه، بدون هيچ مقاومتى صورت گيرد و حضرت در سى كيلومترى دمشق اردوگاه خود را مستقر سازند.
نبرد امام (عليه السلام) با يهود بر اساس روايات، چهره سياسى منطقه، قبل از نبرد قدس بدين گونه است:
پيروزى هاى غير منتظره ياران حضرت در يمن، حجاز، عراق و احتمالا پيروزى او بر غربى ها در منطقه خليج، رومى ها و غربى ها را از روياروئى با حضرت به شدت نگران و هراسان مىسازد. اين هراس با موج خروشان ملت هاى مسلمان بويژه مسلمانان منطقه در حمايت از امام (عليه السلام) قوت مىگيرد. پيدايش معجزات و نشانه هاى الهى پيش از ظهور يا همزمان با آن نيز تأثير شگرفى بر ملتهاى غربى خواهد گذاشت و بر آشفتگى وضع حكومتهاى آنها خواهد افزود به شكلى كه آنها به كارى غير از اعزام نيروهاى خود به ساحل انطاكيه و رمله در فلسطين و يا مصر اقدام ديگرى نخواهند كرد.
بنابراين نقش غربيها در اين نبرد، تنها به پشتيبانى از هم پيمانان يهودى و سفيانى منحصر خواهد شد.
اما وضع يهوديان بسيار وحشتناك تر و پيچيده تر است، چرا كه اين جنگ براى آنان سرنوشت ساز است از اين رو يهوديان ترجيح مىدهند كه از درگيرى مستقيم با