پس از اجتماع مردم حضرت در آن مكان حضور يافت و نماز صبح را در مسجد جامع با مردم به جماعت گذارد. پس از پايان نماز، حضرت در حالى كه پشت به قبله به ديوار سمت راست مصلى تكيه زده بود، مردم را مخاطب قرار داد و بعد از حمد و ستايش خدا و درود بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) و طلب آمرزش براى مردان و زنان مؤمن و مسلمان چنين آغاز سخن فرمود: " اى مردم بصره، اى اهالى شهرى كه تاكنون سه بار اهل خود را به كام مرگ فرستاده، خداوند بار چهارم را نيز محقق خواهد ساخت. اى لشكريان زن (عائشه) واى طرفداران آن حيوان (شتر عائشه) كه چون فرياد زد اجابت كرديد و زمانى كه پى شد گريختيد، اخلاقتان پست و پيمانتان گسسته و دينتان نفاق و آب آشاميدنيتان تلخ است. شهرى كه از همه جا به آب نزديكتر و به آسمان دور تر است و نه دهم آن شر است. هر كس در آن بماند به گناه افتد و هر كس خارج شود مشمول عفو خدا گردد. گويى شهر شما (بصره) را مىبينم كه آب پوشانده بگونهاى كه جز كنگره هاى مسجد چيزى ديده نمىشود مانند سينه پرنده اى بر امواج دريا " در اين هنگام احنف بن قيس ايستاد و عرض كرد: اى امير مؤمنان اين حوادث چه زمانى اتفاق مىافتد؟ حضرت فرمود: " تو آن زمان را هرگز درك نخواهى كرد.
بين تو و آن زمان قرن ها فاصله است، ولى بايد حاضرين شما اين خبر را به غائبين برسانند تا آنها نيز به برادران دينى خود اطلاع دهند. تا آنگاه كه ديدند كپرهاى چوبى شهر تبديل به خانه و نيزارها تبديل به قصر شده، پس فرار را بر قرار ترجيح دهند كه در آن روز ديگر بصره اى براى شما باقى نخواهد ماند ". سپس حضرت متوجه سمت راست خود شد و فرمود: " بين شما و " ابلة " چقدر فاصله است؟ منذر بن جارود عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو باد چهار فرسخ. حضرت فرمود: راست گفتى. به خدايى كه محمد (صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى برانگيخت و او را به مقام نبوت كرامت بخشيد و رسالت را مخصوص وى گردانيد و مرغ روحش را در بهشت جاودان جايگزين فرمود. از آن بزرگوار شنيدم همانگونه كه شما اكنون از من مىشنويد كه فرمود:
اى على، آيا مىدانى فاصله بين مكانى كه بصره نام دارد و منطقه اى كه آن را " أبلة " مىنامند چهار فرسخ است و به زودى اين منطقه محل استقرار خراج گيران خواهد شد. در آن مكان هفتاد هزار نفر از امت من شهيد شوند كه جايگاهى همچون شهداى جنگ بدر خواهند داشت. منذر عرض كرد: اى امير مؤمنان (عليه السلام)