تناسبى هم بين ما نبود.
اين مسأله مرا به شدت رنج مى داد، و عذاب آن زندگى ام را مختل ساخته بود. به هر درى مى زدم و به هر وسيله اى متوسل مى شدم چاره ساز و مؤثر نمى افتاد و دردم همچنان ادامه داشت.
سرانجام روزى متوسل بر عتبه مقدسه ثامن الأئمه (عليه السلام) شدم و تصميم گرفتم علاج درد و چارهء كار را توسط امام بزرگوار و معصوم از خداوند متعال مسئلت كنم.
تابستان چند سال پيش بود كه با اين هدف به مشهد مقدس مشرف شدم و از حسن تصادف، لحظه اى كه وارد صحن بزرگ امام رضا (عليه السلام) مى شدم، با چهره ء نورانى و جذاب عارف سالك و عالم ربانى حضرت استاد علامه طباطبائى (رحمه الله) صاحب تفسير گرانقدر الميزان روبرو شدم كه عازم زيارت حرم امام بود.
اين برخورد را تلقى به خير كردم و به حضور آن پير فرزانه شتافتم. سلام عرض كردم و دامنش را گرفته، از او طرز دعا و آداب مسئلت را در خواست نمودم. از شدت ناراحتى روحى و آشفتگى روانى جلوى حركت آن بزرگمرد را گرفتم و عرض كردم: استاد بزرگوار، تقاضا دارم دعا به من بياموزيد كه بر اثر آن، از اين حرم كه محل قبولى و پذيرش دعاهاست دست خالى برنگردم و حاجتم را از خداوند منان دريافت دارم، و اگر نه شما را ترك نخواهم كرد.
استاد عارف با آن روح ژرف بين و حقيقت نگر خويش نگاهى به چهره و حالت من افكند و راز روح آشفته ام را دريافت. دردم را به خوبى تشخيص داد و علاج آن را به زيبايى معرفى كرد. در جوابم جمله اى فرمود كه از شنيدنش سراسر وجودم را رعشه و لرزه فرا گرفت. دعايى كه به من آموخت چنين بود: فرزند، وقتى وارد حرم مطهر مى شوى و به فيض زيارت امام رضا (عليه السلام) نائل مى گردى، يكى از مؤثرترين و پرشورترين دعاها اين است كه حضرت را به مادرش زهرا (عليه السلام) قسم بدهى كه حاجت تو را از خداوند متعال بخواهد. چون حضرت به مادرش زهرا، علاقه فراوان و ارادات خاص و پرشورى دارد، و سوگند دادن به مادر محبوبش، سخت مؤثر خواهد افتاد.
بعد استاد بزرگوار ادامه داد: من هم تو را كمك و يارى مى دهم و برايت دعا مى كنم تا انشاءالله دعاى دو جانبهء ما كارساز شود.