رغبة فتلك عبادة العبيد، وإن قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاحرار ".
يعنى: گروهى خداوند را به انگيزهء پاداش مىپرستند اين نوع عبادت، عبادت تجارت پيشگان است. و گروهى او را از ترس مىپرستند، اين نوع عبادت، عبادت برده صفتان و بردگان است. و گروهى خداوند را براى آنكه او را در برابر آن كمالات و صفات عاليه سپاسگزارى كرده باشند مىپرستند، اين نوع عبادت، عبادت آزادگان است.
وعلى (عليه السلام)، باز در يكى ديگر از سخنان ارزنده خود مى فرمايد: " اگر بر فرض، خداوند كيفرى را براى نافرمانى معين نكرده بود، وظيفه سپاسگزارى در برابر خداوند ايجاب مى كرد كه از فرمانش، تمرد و سرپيچى نشود ".
و بارها مى فرمود: " خداوندا!، من تو را به خاطر بيم از كيفر، يا به خاطر طمع و آز در بهشت، پرستش نكرده ام. من تو را بدان جهت پرستش كردم كه تو را شايستهء پرستش يافتم ". در مكتب على (عليه السلام)، پرستش در يك چيز خلاصه مى شود: ياد حق وحفظ او، و از ياد بردن هرچه غير اوست و هميشه زندگى كردن با ياد خدا. قرآن مجيد مى فرمايد: نماز را براى آنكه به ياد من باشى برپا دار و اداء كن!
عروج روح على (عليه السلام)، در پرتو اين كمالات هر روز اوج بيشترى مى گرفت تا خود را به افق بالاترى بكشاند و هر آنچه موجب سنگينى پرواز بود، از خويشتن دور مى ساخت. به خصوص، شب هنگام، چون پردهء تاريكى بر همه جا كشيده مى شد و در سكوت سنگين شبانه، عظمت الهى، پاك و شفاف، در آئينه فيروزه گون و ستاره نشان آسمان، بازتابى پر جلال مى يافت، على (عليه السلام)، با آن عظمت روحى، خود را در برابر آفريدگار يكتا و توانا، ذره اى بيش به حساب نمى آورد و هميشه و همه وقت و همه جا، با اين گونه راز و نيازها و كلمات و عبارات، زمزمه و ترنم داشت: " اين نفس من است كه رياضت و پرهيز، تربيتش مى كنم، تا در روز رستاخيز كه ترسناكترين روزهاست، از اضطراب ايمن باشد ". و در جاى ديگر، با زبان و بيانى ديگر مى فرمود: " اى دنيا و اى شهوت! از من دور باش! مهار تو را، به پشت تو! رها كرده ام و خويشتن را از قيد و بند سنگين تو آزاد ساخته ام....
به خدا سوگند، عنان نفس خود را در زنجير خواهم داشت و آن چنان بر نفس خود سخت خواهم گرفت كه از چشمانم چشمههاى زلال بجوشد ".