خواند كه مالك آن اجازه بدهد، يا حرفى بزند كه معلوم شود، براى نماز خواندن اذن داده است. مثل اين كه به كسى اجازه بدهد در ملك او بنشيند و بخوابد كه از اينها فهميده مىشود براى نماز خواندن هم اذن داده است.
(مسأله 888) در زمين بسيار وسيع بىاجازه مالك مىشود نماز خواند به نحوى كه در (مسأله 277) در وضو گذشت.
(مسأله 889) ((شرط دوم)) - مكان نمازگزار بايد بىحركت باشد و اگر بواسطه تنگى وقت يا جهت ديگر ناچار باشد در جائى كه حركت دارد، مانند اتومبيل و كشتى و ترن نماز بخواند، بقدرى كه ممكن است بايد، در حال حركت چيزى نخواند و اگر آنها از قبله به طرف ديگر حركت كنند به طرف قبله برگردد.
(مسأله 890) نماز خواندن در اتومبيل و كشتى و ترن و مانند اينها وقتى ايستادهاند مانعى ندارد.
(مسأله 891) روى خرمن گندم و جو و مانند اينها كه نمىشود بى حركت ماند، نماز باطل است.
((شرط سوم)) - بايد در جائى نماز بخواند كه احتمال بدهد نماز را تمام مىكند.
و نماز خواندن در جائى كه بواسطه باد و باران و زيادى جمعيت و مانند اينها اطمينان دارد كه نمىتواند نماز را تمام كند، صحيح نيست اگر چه اتفاقا نماز را تمام كند.
(مسأله 892) اگر در جائى كه ماندن در آن حرام است، مثلا زير سقفى كه نزديك است خراب شود نماز بخواند - اگر چه معصيت كرده ولى نمازش اشكالى ندارد.
(مسأله 893) نماز خواندن روى چيزى كه ايستادن و نشستن روى آن حرام است، مثل جائى از فرش كه اسم خدا بر آن نوشته شده بنابر احتياط واجب صحيح نيست.
((شرط چهارم)) - آن كه جاى نمازگزار سقفش به اندازهاى كه نتواند در آنجا راست بايستد كوتاه نباشد، و همچنين به اندازهاى كه جاى ركوع و سجود نداشته باشد كوچك نباشد.