نمىتواند چيزى از او بگيرد، و بايد از مال خودش زكات را به مستحق بدهد.
(مسأله 1945) كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، مىتواند براى دادن قرض خود زكات بگيرد، ولى بايد مالى را كه قرض كرده در معصيت خرج نكرده باشد.
(مسأله 1946) اگر به كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقير باشد، مىتواند آنچه را كه به او داده بابت زكات حساب كند.
(مسأله 1947) كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگر چه فقير نباشد انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.
(مسأله 1948) مسافرى كه خرجى او تمام شده، يا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقير نباشد، مىتواند زكات بگيرد. ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقدارى كه به آنجا برسد، مىتواند زكات بگيرد.
(مسأله 1949) مسافرى كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته بعد از آن كه به وطنش رسيد، اگر چيزى از زكات زياد آمده باشد، بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز زكات است.
شرائط كسانى كه مستحق زكاتند (مسأله 1950) كسى كه زكات مىگيرد بايد شيعه دوازده امامى باشد و اگر انسان كسى را شيعه بداند و به او زكات بدهد، بعد معلوم شود شيعه نبوده بايد دوباره زكات بدهد.
(مسأله 1951) اگر طفل يا ديوانهاى از شيعه فقير باشد، انسان مىتواند بولى او زكات بدهد. به قصد اين كه آنچه را مىدهد ملك طفل يا ديوانه باشد.
(مسأله 1952) اگر بولى طفل و ديوانه دسترسى ندارد، مىتواند خودش يا بوسيله يك نفر أمين زكات را به مصرف طفل يا ديوانه برساند، و بايد موقعى كه زكات