كزبره (گشنيز):
اين گياه نيز صحرائى و بستانى دارد وحشى آن برگ ريزه و مايل به زردى و تخمش كوچكتر و هر دو عدد بهتر ملاصق و متصل مىباشند.
بقول مايرهوف او مقوى معده و محرك و بادشكن است.
وهروى جلجلان بر وزن بلبلان را به گشنيز خشك معنى نموده - است و بعضى به كنجد (سمسم) معنى كرده است و برخى بر هر دو در كنز اللغه گويد: جلجلان دانه كنجد و دانه كشنيز مىباشد.
در برهان معنى گويد: دانه گشنيز و دانه كنجد است.
و در منتهى الارب واقرب الموارد ودهخدا گويد: جلجلان بر سمسم (كنجد) وكربزه (گشنيز) شامل است.
بعضى از مولفان گويند جلجلان از لغت هندى و يا حبشى گرفته شده ولى احتمال مىرود لغت تازى باشد مربوط به جلجل بمعنى زنگوله زيرا تخمدان اين گياه به شكل زنگوله است. (1).
ابراهيم بن عبد الحميد از امام ابى الحسن (ع) نقل كرده كه فرمود:
اكل التفاح والكزبره يورث النسيان (2).