كاشم:
كاشم لغتى است عربى وزوفرا مأخوذ از سريانى است امام صادق (ع) فرمود: اشربوا الكاشم لوجع الخاصرة (1).
كاشم از نوع كاسنى است ويونانى ان لسطيقون ياليفسطيون وبرزه ياليوس نيز مينامند در تحفه ص 213 گويد: نوعى از انگدان باشد و آن را انجدان رومى گويند.
مايرهوف م 253 گويد: چنان كه در ذيل ماده كرفس اشاره شد بذر كاشم را در مصر كرفس جبلى نامند (0) كاهو در كتابى از قديم خس به فارسى كاهو و به تركى خاس نامند برى وبستانى مىباشد وبرى آن سردتر از بستانى و برگش درشت و طعم آن تلخ و رنگش مائل بسبزى وشيردار و با تندى وجلا و قسمى از آن بىساق و قسمى را ساق آن زياده دوبرتر و شير آن گرم است ومدر حيض و گياه آن در آخر دوم سرد و در اول تر و شير آن به قدر نيم درهم با سركه و آب مسهل خلط مائى و طلاى آن با روغن گل جهت درد سر واكتحال آن جهت قروح طبقه وقرنيه وجلاء بصر و با شير دختران منوم و جهت درد چشم وبياض آن و آشاميدن و طلا كردن آن جهت سم عقرب و رتيلا نافع و برگ و ساق آن در افعال مثل خشخاش مفيد است وبستانى آن نيز بى ساق و ساق دار مىباشد در دوم سرد وتر وسريع الانحدار وموار خون صالح رقيق و دافع ضرر آب و هواى وبائى و مسكن حدت خون وصفرا ومفتح سدد ومدر بول ومنوم ورادع اورام حاره ومسكن تشنگى والتهاب ودافع ضمار و مانع مستى وملين طبع و