تربيت يا تبليغ شريعت، بر نفس عرضه گردد و مورد اشتباه شنونده قرار گيرد و با صفات ناپسند و معتقدات غلط، درآميزد و در نتيجه، نفس به پليدى آن صفات زشت، آلوده شود.
در هر دو صورت است كه عقيده خير و اصل كمال، تغيير شكل مى دهد و گاهى نيز در نتيجه اشتباه در فهم، موجب پيدايش افكار فاسدى مى گردد و كارهاى ناشايستى را موجب مى شود كه صاحب عقيده صحيح، خود نمى داند كه چگونه به آن عقيده فاسد گرويده است. البته كسى كه گول ظواهر را مى خورد، چنين مى پندارد كه اين اعمال ناروا، ناشى از آن عقيده و قانون صحيح و اصيل بوده است!
در نتيجه همين وارونه انديشيها و سوء درك، اغلب دگرگونيها و تحريفات در بعضى از اصول اديان به وجود آمده، به طورى كه مى توان گفت: علت اصلى بيشتر بدعتهايى كه در هر دينى پيدا شده همين نكته بوده است. و بسيار ديده شده كه اين انحرافات و كجرويها و بدعتهايى كه به دنبال دارد، سرچشمه فساد و تباهى طبيعت و خصلت افراد و منشأ اعمال ناپسند گرديده تا آنجا كه افراد گرفتار و مبتلا به آن را به نابودى و اضمحلال و سرنوشت نهايى ناگوار، سوق داده است.
و همين اشتباه موجب شده كه بعضى از مردم ناآگاه و غير مطلع، دينى از اديان را مورد حمله قرار دهند و يا به استناد كردارهاى ناپسند بعضى از مردم ساده لوح وابسته به يك دين يا عقيده اى، عقايد صحيح و اصيل را هم موهوم قلمداد كنند.
از جمله همين موارد، عقيده (قضاء و قدر) است كه در آيين اصيل اسلام، يكى از مواد اساسى عقيدتى به شمار مى رود. در اين مسألة بسيارى از افراد غير مطلع اروپائى دچار اشتباه شدند، و درباره آن، گمانهاى غير صحيح برده و چنين پنداشته اند كه همين عقيده در ميان ملتى از ملل عالم، رسوخ پيدا نكرده مگر آنكه همت و قدرت را از دست آنان گرفته است و ناتوانى و سستى را در ميان آنان،