بلكه عقيده به قضاء و قدر را دليل قاطع و برهان روشن، ثابت نموده و تأييد مى كند و بلكه فطرت وطبيعت نيز انسان را به آن رهنمون مى گردد. و براى هر صاحب انديشه اى، آسان است متوجه شود كه هر حادثه و پديده اى را سبب و عاملى است كه مقرون به زمان وقوع آن است. و هيچ كس، در هيچ پديده اى، جز يك سلسله علل و عوامل نزديك را نمى تواند ببيند و درك كند، و در واقع گذشته آن را جز پديد آورنده آن، كسى نمى تواند به طور صحيح به دست آورد. و بدون شك، هر يك از علل و عوامل پيشين هر پديده اى، تأثير آشكارى در آينده آن دارد، و اين يك نظام طبيعى الهى است كه بحث مفصل آن در فصلهاى آينده خواهد آمد.
البته بعضى از فلاسفه اروپا و دانشمندان سياسى، ناگزير از اين شده اند كه به سلطه و قدرت قضاء و قدر، اعتراف كرده و در اثبات آن هم، سخن به درازا بگويند.
اعتقاد به قضاء و قدر اگر با عقيده زشت جبر، مورد اشتباه قرار نگيرد، موجب پيدايش صفت جرئت و اقدام، شجاعت و راد مردى مى گردد و نفوس مردم را بر ثبات و پايدارى و تحمل مشكلات و نبرد با سختيها آماده مى سازد. خداوند، مسلمانان را به خاطر داشتن اين چنين عقيده و ايمانى، تحسين مى كند و فضيلت آن را در گفتار حق خود، چنين بيان مى نمايد:
(الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا وقالوا حسبنا الله ونعم الوكيل فانقلبوا بنعمة من الله وفضل لم يمسسهم سوء واتبعوا رضوان الله والله ذو فضل عظيم). (1) يعنى: (آنان كه وقتى مردم به آنها گفتند: دشمنان بر عليه شما اجتماع كرده اند