پابرجا ساخته است.
اين گروه ناآگاه، صفات ناپسندى را به مسلمانان نسبت داده و بر ضد آنها چيزها گفته و نشر داده اند. و سپس علت اصلى آنها را اعتقاد به قضاء و قدر قلمداد كرده و گفته اند:
مسلمانان گروه بيچاره و بىسواد هستند كه به هر پيشامد، راضى و تسليم شده و براى پذيرفتن و تحمل هرگونه حادثه ناگوارى آماده اند. آنان كنج خانه هايشان را انتخاب نموده و آسوده خفته اند و سرنوشت حيات خود را به دست ديگران سپرده اند!!..
اگر بر گروهى از برادرانشان حادثه اى پيش آيد و مصيبتى رخ دهد، هيچ گونه واكنشى از خود نشان نمى دهند و در تسكين آلام و دردهاى آنان، گامى بر نمىدارند و براى يارى و كمك آنان نمى شتابند!!
در بين آنان جمعيتها و انجمنهاى ملى بزرگ يا كوچك، مخفى يا آشكار، وجود ندارد كه هدف آنها، زنده ساختن غيرت و همت، بيدار نمودن، شجاعت و مردانگى، يارى بيچارگان و درماندگان، نگهدارى حق مردم ستمديده از تجاوز زورمداران و تسلط بيگانگان باشد..!!) (1) آرى اين چنين مطالب ناروايى را به مسلمانان نسبت داده و اوضاع اجتماعى آنان را چنين توصيف كرده اند. و سپس چنين پنداشته اند كه سرچشمه و منشأ اين تباهيها، فقط اعتقاد به (قضاء و قدر) بوده و ناشى از حواله دادن همه اين امور به قدرت الهى است!
دشمنان اسلام سپس چنين داورى مى كنند كه اگر مسلمانان بر اين عقيده (قضاء و قدر) خود باقى بمانند، ديگر حسابشان پاك است! و هرگز عزت و احترام،