در برخى احاديث آمده است كه ابتدا يكى از اصحاب حضرت كه مردم او را مىشناسند در مسجد الحرام به پا مىخيزد و آنان را براى شنيدن پيام حضرت و پذيرش دعوت او فرا مىخواند.
از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
" مردى وابسته به او برخيزد و ندا دهد: اى مردم! اين شخص، خواسته شماست كه اينك نزدتان آمده، شما را به همان امورى دعوت مىكند كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) دعوت فرمود، با شنيدن اين كلمات ناگهان مردم به پا خيزند، امام نيز برخيزد و چنين گويد: اى مردم! من فلانى فرزند فلانى فرزند پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) هستم، شما را دعوت مىكنم به آنچه پيامبر خدا دعوت فرمود، در اين وقت مردم آهنگ كشتن او را كنند، اما سيصد و چند تن از ياران حضرت به پا خاسته و از وقوع اين حادثه جلوگيرى نمايند " (1) معناى جمله " مردى وابسته به او " يعنى از سلاله او و معناى " به پا خيزند " يعنى مىايستند تا مهدى (عليه السلام) را كه زبانزد مردم شده و چشم انتظار وى هستند ببينند و شايد هدفشان اين باشد كه برخيزند و از ترس رژيم حاكم، آماده بازگشت باشند.
و اما آنها كه بسوى امام هجوم مىبرند و آهنگ كشتن وى را دارند بى گمان از عمال رژيم حجازند، روايت با دقت تمام حالت شور و نشاط مسلمانان را كه در جستجوى حضرتند همراه با وحشت و خشم مردم از حكومت به تصوير مىكشد.
نكته قابل توجه اينكه بعيد به نظر مىرسد ياران خاص امام (عليه السلام) براى آزاد سازى حرم و مكه آن هم در چنان فضاى دشوارى كه روايات بيان مىكنند، كافى باشند، فضائى كه مىتوان آن را از حادثه قتل وحشيانه نفس زكيه در دو هفته قبل از ظهور و به جرم اينكه مىگويد: من فرستاده مهدى (عليه السلام) هستم و فرازهايى از پيام امام (عليه السلام) را ابلاغ مىكند، احساس كرد. بى ترديد امام زمان (عليه السلام) علاوه بر اسباب غيبى كه خداوند در