كه فرمود:
" ما هفت تن از فرزندان عبد المطلب، سروران اهل بهشتيم: من، حمزه، على، جعفر، حسن، حسين و مهدى " (1) حال، خدا آگاه است كه حضرت مهدى (عليه السلام) و وزير او خضر و ياران شايسته وى و شاگردان آنها كه اولياء خدايند در سراسر جهان و در حوادث بزرگ و كوچك آن، چه نقشى ايفا مىكنند. و طبيعى است كه راز غيبت، و رمز كارهاى آنان تا هنگام ظهور آشكار نشود. و عملكرد آنان در حوادث روزگار ما و روزگاران گذشته در پس پرده غيب باقى بماند، حتى امكان دارد هر يك از ما در زندگى خود مرهون توجه و يا اقدامات آنان باشيم چه رسد به نقش آن بزرگواران در حركت تاريخ و حوادث بزرگ عالم.
بايد توجه داشت كه اين عقيده به غيب الهى و عمل امام مهدى (عليه السلام) و خضر (عليه السلام) و مؤمنان برجسته و شايسته، با عقايد و نظريات اهل تصوف در مورد قطب و افراد پرهيزكار، تفاوت دارد. گرچه در برخى جهات به آن شباهت داشته باشد، هر چند بعضى از صوفيه سعى مىكنند اين گونه صفات را بر حضرت مهدى (عليه السلام) و يارانش منطبق نمايند، در گفته كفعمى در حاشيه مصباح و همچنين در سفينة البحار ماده (قطب) آمده است كه:
" گفتهاند: زمين از قطب و چهار نفر اوتاد (بزرگان) و چهل مرد شايسته و هفتاد فرد نجيب و سيصد و شصت فرد صالح، خالى نمىماند و قطب، همان مهدى (عليه السلام) است و اوتاد (بزرگان) از چهار نفر كمتر نيست، زيرا دنيا همچون خيمه و مهدى به منزله ستون است و آن چهار تن مثل طنابهاى آن خيمهاند و گاهى اوتاد بيش از