صحت آنها گواهى مى دهد ولى شما احاديث معتبر پيش پيغمبر را اگر با روش شما درست در نيايد رد مى كنيد، و اين خود نادانى ديگرى است. شما در معانى آيات قرآن و نكتههاى لطيف و شگفتانگيزى كه از آن استفاده مى شود تدبر نمى كنيد فرق بين ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه را نمى دانيد. امر و نهى را تشخيص نمى دهيد؟
جواب مرا راجع به قصه سليمان بن داود بدهيد كه از طرف خداوند ملكى را مسئلت كرد كه براى كسى بالاتر از آن ميسر نباشد. خداوند هم چنان ملكى به او داد البته سليمان جز حق نمى خواست نه خداوند در قرآن و نه هيچ فرد مؤمنى اين را بر سليمان عيب نگرفت كه چرا چنين ملكى را در دنيا خواسته. همچنين است داود پيغمبر كه قبل از سليمان بود. و همچنين است داستان يوسف كه به پادشاه رسما مى گويد خزانه دارى را به من بده كه من هم امينم و هم داناى كار.
بعد كارش به جايى رسيد كه امور كشور دارى مصر تا حدود يمن، به او سپرده شد. و از اطراف و اكناف در اثر قحطى كه پيش آمد آمدند و آذوقه مىخريدند و بر مى گشتند. و البته نه يوسف ميل به عمل ناحق كرد و نه خداوند در قرآن اين كار را بر يوسف عيب گرفت. همچنين است قصه ذوالقرنين كه بنده اى بود كه خداوند را دوست مى داشت. و خدا نيز او را دوست مى داشت اسباب جهان در اختيارش قرار گرفت و مالك مشرق و مغرب جهان شد.
اى گروه، از اين راه ناصواب دست برداريد و خود را به آداب واقعى اسلام متادب كنيد.
از آنچه خداوند امر و نهى كرده تجاوز نكيند، و از پيش خود دستور نتراشيد. در مسائلى كه نمى دانيد مداخلى نكنيد. علم آن مسائل را از اهلى بخواهيد. در صدد باشيد كه ناسخ را از منسوخ و محكم را از متشابه و حلال را از حرام باز شناسيد. اين براى شما بهتر و آسانتر و از نادانى دور تر است. جهالت را رها كنيد كه طرفدار جهالت زياد است. به خلاف دانش كه طرفدار كمى دارد. خداوند از هر صاحب دانشى دانشمندتر است....
امام وابوشاكرديصانى دهرى معروف در دوران پيشواى ششم چنانچه گذشت، انديشههاى مادى ريشههاى استوارى به خود گرفته بود، چهار تن از پديد آورندگان فكر ماديگرى و سلسله جنبانان زندقه و كفر،