كوفه كشاندند و خود منصور هم ناظر و تماشاگر اين صحنه جانكاه و دلخراش بود. در بين راه عبد الله بن الحسن صدا زد: منصور! آيا در جنگ بدر ما با شما چنين رفتار داشتيم؟
هنگامى كه به كوفه رسيدند آن ستمگر جانى دستور داد: در يك سرداب تاريك كه نه هوا جريان داشت و نه تاريكى شب، احساس مى شد همه را زندانى كنند كه جز چند نفر همگى در آن زندان تاريك جان سپردند. محل اين زندان در ساحل رود فرات و نزديك پل كوفه قرار گرفته بود.
مسعودى مى نويسد: " اكنون كه سال 332 است آن محل زيارتگاه مردم واقع شده است، مردم مسلمان به زيارت آنان مى شتابند ". برخى از مورخين نوشته اند هنگامى كه جمعى از علويان در اين زندان تاريك محبوس شدند اوقات نماز بر آنان نامعلوم بود.
قرآن را به پنج قسمت تجزيه كرده بودند و در تلاوه هر قسمت آن يكى از نمازهاى يوميه را انجام مى دادند ". (1) تشريح وضع زندان و شكنجههائى كه آنان متحمل مى شدند مو را در بدن شنونده راست مى كند و به ياد برخى از شكنجههاى " ساواك " و " سيا " در عصر كنونى مى افكند كه " زندانهاى ويتنام " نمونه اى از آنست و معلوم مى شود كه ستمگران عموما از يك شجرهء خبيثه و از يك منبع ظلمانى، سرچشمه مى گيرند والكفر ملة واحدة مى باشند كه لعنت الهى بر همه ى آنان باد!
نذرهاى منصور منصور با آن همه مظالم و تعدياتى كه در حق علويان انجام مى داد و حقوق آنان را تضييع مى ساخت گاهى براى وجيه الملة كردن خود، كارهاى ريايى به ظاهر خدائى! هم انجام مى داد كه به كارهاى خود صبغه و رنگ مذهبى بدهد. از اين رو در تاريخ زندگى او مى خوانيم كه:
چندين بار بر اساس نذر با پاى پياده به اماكن مقدسه و عتبات رفته است. كه يكى در سال 141 به طرف مكه بود كه با پاى پياده مى رفت چون نذرش چنين بوده است! و