توطئه منصور و شكست آن منصور پس از آنكه خبر شهادت امام ششم (عليه السلام) را دريافت داشت به فرماندار مدينه نوشت كه به عنوان تفقد از بازماندگان و گزارش اوضاع، به خانه امام (عليه السلام) سر زند و وصيت نامه آن حضرت را بخواهد و كسب اطلاع كند و كسى را كه وصى امام (عليه السلام) معرفى شده است، في المجلس گردن زند. تا به مسألة ى امامت خاتمه داده شود تا برنامه تشيع و پيروى از اهل بيت پايان پذيرد ولى بر خلاف توطئه وى، به هنگامى كه والى مدينه وصيت نامه را خواند با نوميدى و يأس رو به رو گرديد چون مشاهده كرد كه امام پنج نفر را به عنوان وصى تعيين فرموده است كه يكى هم خود خليفه مى باشد و ديگران به اسامى 2. عبد الله افطح پسر بزرگ 3. موسى بن جعفر 4. خود فرماندار مدينه 5. حميده همسر امام بوده اند. به اين ترتيب نقشه و توطئه خائنانه او با درايت و علم خاص امام (عليه السلام) با شكست روبرو گرديد. (1) ابن بواب جوزى نقل مطلب مى كند:
" در دل شب منصور خليفه عباسى، مرا احضار نمود. وارد اطاق شدم، او روى تخت نشسته بود پيش روى او چراغ و در دست او نامه اى بود كه مطالعه مى كرد، سلام كردم او با حال گريه نامه را به سوى من پرتاب كرد و گفت اين نامه محمد بن سليمان فرماندار مدينه است در آن نوشته شده است كه جعفر بن محمد به رحمت الهى پيوسته است.
" انا لله وانا اليه راجعون ".
هم اكنون نامه در پاسخ فرماندار مدينه بنويس اگر او فرد معينى را وصى خود كرده باشد او را بكشد. پس از چند روز جواب نامه از فرماندار مدينه رسيد كه او 5 نفر را وصى خود تعيين نموده است.
1. منصور خليفه عباسى، 2. محمد سليمان فرماندار مدينه، 3. عبد الله، 4. موسى فرزند امام (عليه السلام)، 5. حميده همسر. منصور با تأسف اظهار داشت: ديگر به كشتن اينان