دست، آنان باقى خواهد ماند. زيرا عباس وارث و وصى هر افتخار و تقوائى است كه در زمان جاهليت و اسلام وجود داشته است ". (1) نويسنده كتاب " تشيع در مسير تاريخ " استناج مى كند: اين نامه مهمترين سند درك خط فكرى عباسيان را نشان مىدهد و در بررسى محتواى آن به نكات برجستهاى برمىخوريم:
1. او به قانون مرسوم عرب كه پس از مرگ پدر عمو جاى او را مى گيرد متوسل مى شود.
2. او تكيه ى خاصى بر قضاوت عمر به نفع عباس مى كند و از اين رو به قدرت خليفه دوم به همان ترتيب اتكاى اصحاب الحديث تأكيد دارد.
3. عباس به عنوان عموى پيامبر شايستگى بيشترى، به وراثت پيامبر داشت تا على، عموزاده ء او.
4. او هر گونه احقاق حق را از طريق فاطمه به عنوان " زن " رد مى كند.
5. جاى تعمق است هر دو (محمد النفس الزكيه ومنصور) در دعاوى خود به استدلالات دوران جاهليت، بر مى گردند و سابقهء آن زمان را براى دوران اسلامى افتخارآميز مى دانند.
تحليل سياسى بنى عباس پس از آنكه با دستيارى و كمك علويان حكومت بنى اميه را ساقط كردند و خود بر اريكهى حكومت تكيه زدند به سوى بنى فاطمه برگشتند و با تمام نيرو براى از بين بردن خاندان رسالت كوشيدند. عده اى را گردن زدند و جمعى را زنده به گور ساختند و دسته اى را در ميان ديوارها گذاشتند، خانهء امام ششم را آتش زدند و چند بار خودش را به عراق جلب نمودند. بدين سبب در اواخر زندگى امام ششم (عليه السلام) تقيه شديدتر گرديد و آن حضرت چون تحت مراقبت شديدى بود جز " خواص " شيعه را