به منزل جد بزرگوارش امام سجاد (عليه السلام) و پدر گرانقدرش امام باقر (عليه السلام) است و او در اين رفت و آمدها تماشاگر بحثها و گفتگوهاى علمى و فقهى آنان در زمينههاى مختلف علوم اسلامى است. از آغاز طفوليت، تارهاى گوش و صفحات پاك قلب او، با انوار علم و دانش و فضليت آشنايى ومؤانست پيدا مى كند، شب زندهداريها و سجدههاى طولانى، زينت عبادت كنندگان، اثر خاصى در روحيه او باقى گذارده بود، به حدى كه هنوز به حد بلوغ و رشد كامل جسمانى نرسيده است كه عاشق و دلباختهء عبادت و اطاعت الهى بود، تا بدينوسيله بيشتر رضايت معبود و خشنودى پروردگار خود را فراهم آورد. آن قدر خود را در اين باره به مشقت و تعب مى افكند كه مورد نهى و جلوگيرى پدر قرار مى گرفت.
خود امام چنين نقل مى كند كه: " من نوجوانى بودم و در عبادتهاى مستحب، بسيار كوشا وجدى بودم. پدرم به من فرمود: فرزندم! با توجه به سن و سال تو، از اين عمل كمتر كن. وقتى بنده اى محبوب خدا باشد، خدا با عمل كم هم از او راضى مى شود ". (1) كودكى او با رشد سريع همراه با كسب علم وحديث نبوى (صلى الله عليه وآله) و تفسير و شرح آيات پيش مى رفت. دوران كودكى او، مقارن اوج قدرت امويان، تثبيت نهايى قدرت ادارى آنان، و عارى از شور و فعاليت مذهبى بوده است و احتمال قوى وجود دارد كه چنين محيطى در زندگى يك كودك چهارده ساله، در انديشه و شخصيت و زيربناى فكرى و علمى او تأثير خاصى گذاشته و آيندهء كار او را به جهت مشخص و معينى ارشاد و هدايت كرده باشد.
عنفوان جوانى با رحلت امام زين العابدين (عليه السلام)، جعفر صادق (عليه السلام) وارد عنفوان جوانى مى گردد و در حدود 23 سال از عنفوان عمرش تحت ارشاد پدر عاليقدرش سپرى مى گردد. در طول اين سالها امام تلاشها و رنجها و كوششهاى پدر را در راه تثبيت اصول امامت، مشاهده مى كند و به عنوان بزرگترين پسر خانواده در همه ى اين فعاليتها شركت مى جويد تا در سن 37 سالگى، شاهد رحلت پدر گرانقدرش مى گردد.