پيدا مى كردند.
گاهى امام دانشمندانى را كه براى بحث و مناظره مراجعه مى كردند راهنمايى مى كرد تا با يكى از شاگردانى كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كند.
" هشام بن سالم " مى گويد: روزى با گروهى از ياران امام (عليه السلام) در محضر آن حضرت نشسته بوديم يك نفر مرد شامى اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه وارد مجلس شد، امام فرمود بنشين و آنگاه پرسيد چه مى خواهى؟
مرد شامى مى گفت: شنيده ام شما به تمام سئوالات و مشكلات و نيازهاى علمى مردم پاسخ مى گوييد، آمده ام با شما بحث و مناظره بكنم امام صادق فرمود:
در چه موضوع؟ شامى گفت: درباره كيفيت قرائت قرآن.
امام رو به حمران كرده فرمود: حمران جواب اين شخص با توست من مى خواهم با شما بحث كنم نه حمران.
اگر حمران را محكوم كردى آن وقت با من.
مرد شامى ناگزير با حمران وارد بحث شد هر چه شامى پرسيد پاسخ قاطع ومستدل از حمران شنيد به طورى كه سرانجام از ادامهء بحث فرو ماند و سخت ناراحت و خسته شد. امام فرمود: چگونه ديدى؟
راستى حمران خيلى زبر دست است هر چه پرسيدم به نحو شايسته اى پاسخ داد. (1) 5. مفضل بن عمر جعفى او يكى ديگر از ياران مخلص امام (عليه السلام) و يكى از فقهاى بزرگ به شمار مى آيد كه متصدى بخشى از امور امام بود گروهى از علاقه مندان امام به مدينه آمدند. تقاضا نمودند شخصى را به آنها معرفى نمايند كه به هنگام نياز در امور دينى و احكام شرعى به او مراجعه كنند. امام فرمود: هر كس سوالى دارد بيايد از خودم بپرسد.
آنان اصرار ورزيدند كه حتما شخصى را معرفى فرمايند، فرمود مفضل را برايتان