در مقام وزارت در اثر استبداد و خود كامگى و نبودن نظام حاكم عادل در تشكيلات خلافت عباسى پذيرفتن مسئوليت، خالى از اشكال وصعوبت نبودن چون مسئوليت واقعى فرد در پذيرش يك سمت مشخص نبود از اينرو افراد متعهد و مسئول از قبول مسئوليت ادارى سرباز مى زدند و نمى خواستند خود را شريك جز انجام نداد قرار دهند، هنگامى كه مأموران عباسى وزير خود فضل بن سهل را كشت سمت او را به احمد بن ابى خالد پيشنهاد نمود. او عذر خواهى كرد كه من وزيرى را نديده ام كه به اين سمت اشتغال ورزد و سلامت از عهده آن بر آمده باشد. (1) عذر او بسيار موجه بود چون اوضاع كشور با ميل و ارادهى خليفه مى چرخيد از اينرو وزير يا مأمور جز يك " آلت فعل " اجراى مقاصد بيشتر نبود و بيشتر از يك پيچ معمولى در مهره ى ماشين مملكت نقش ديگرى ايفا نمى كرد و امور كشور بيشتر با احساسات و عواطف و خشم و ترحم زودگذر اداره مى شد نه با منطق و عقل و بر اصول عدالت و سياست واقعى و طبيعى است كه نقش غلامان و كنيزان ونديمان ورامشگران در چنين دستگاهى بيشتر از دانشمندان و رجال و وزيران و انديشمندان و فرزانگان خواهد بود.
محاصره امام (عليه السلام) اكنون پس از ذكر خصيصههاى كامل دوران بنى عباس به شرح زمامداران معاصر از تبار عباسى پرداخت مى گردد، امام (عليه السلام) در دوران خود با دو تن از زمامداران خودسر و ستمگر عباسى رو به رو گرديد كه هر كدام به نوبت خود در راه جلو گيرى از نفوذ و پيشرفت معنوى امام (عليه السلام) فعاليت و تلاش داشتند:
1. سفاح. و 2. منصور.
سفاح چون دوران حكومت سفاح مرحله ى انتقالى و زودگذرى بود، چندان