" من فقيهتر و عالمتر از جعفر بن محمد الصادق را نديده ام ". (1) منصور براى آخرين بار متوجه اوزاعى گرديد و او را مورد تأييد و نصرت كامل خود قرار داد به حدى كه خانه اش همانند قصرهاى پادشاهان آن روز، مورد توجه عموم گرديد.
نمونه اى از اختناق پس از رحلت پيشواى ششم در عهد خليفه عباسى، منصور، شيعيان در جنب و جوش بودند كه پيشواى خود و وارث امام را دريابند و با او تجديد عهد نمايند هشام بن سالم يكى از ياران صميمى امام صادق (عليه السلام) چنين تعريف مى كند:
" پس از رحلت امام و پيشواى خود، با محمد بن نعمان به مدينه آمدم مرا به خانه ى عبد الله افطح پسر دوم پيشواى ششم راهنمايى كردند من هم به دنبال مردم راه خانه ى او را در پيش گرفتم ".
او در خانه خود نشسته بود و بنام پيشوا دربارهء احكام اسلام سخن مى گفت: فرماندار مدينه چون او را مى شناخت و مى دانست كه شايستهء اين مقام نيست آزادش گذاشته بود زيرا افكندن اختلاف در ميان پيروان امام ششم به سود حكومت وقت و به زيان شيعيان تمام مى شد من و رفيقم از در درآمديم تا پيشواى جديد را بشناسيم و اين تكليف ما بود كه او را آزمايش كنيم و بى چون و چرا زير بار نرويم چون پيشوايان قبلى ما را به آزمايش و سؤال، عادت داده بودند واساسا در اسلام پيروى كوركورانه و بدون تحقيق گمراهى شمرده مى شود.
به عبد الله كه خود را پيشوا جا زده بود گفتم: اى پسر پيامبر! فريضهء زكات در اموال چه صورتى دارد؟
پاسخ داد: براى هر دويست سكه، پنج درهم.
گفتم: براى صد درهم چقدر؟