سيستم هاى فلسفى قديم و جديد - خواه الهى و خواه مادى - مسألة (جبر و اختيار) مطرح است.
البته مشكل مسألة در فلسفه الهى با فلسفه مادى متفاوت است و اين تفاوت در جوهر مسألة تأثيرى ندارد، بلكه اعتقاد به قضاء و قدر الهى، امتيازاتى دارد كه اعتقاد به قضاء و قدر مادى و جبر طبيعى، آن امتيازات را ندارد). (1) مرحوم مطهرى در اين رابطه مى فرمايد: ماديين صد در صد طرفدار عقيده جبر هستند و هرگونه اختيار و آزادى را از انسان در مقابل عوامل مادى محيط و جبر تاريخ، منتفى مى دانند. ماديين كوشش مى كنند كه انسان را صد در صد محكوم طبيعت و تابع طبيعت و مقهور طبيعت جلوه بدهند و او را در تمام افعال وآثار و افكار و انتخاب خطمشى و راه و روش و مسلك و عمل، تابع وضع مخصوص محيط مادى جلوه بدهند. (ماديين) طبق همين عقيده مادى خود، تاريخ بشر را به طور مادى، توجيه و تفسير مى كنند، يعنى هر عمل و هر وضع و هر نمود اجتماعى و هر حركت و تطور و انقلاب اجتماعى را صرفا مولود وضع مادى (محيط) مى دانند و شرايط مختلف محيط مادى را به وجود آورنده آن وضع و آن حالت مى دانند.
به عقيده ماديين، پيدايش مرامها و مسلكها و مذاهب و سيستم هاى فلسفى و هنرها و دانشها در هر عصرى، انعكاس وضع مخصوص حوايج مادى زندگانى بشر در آن عصر است. و خلاصه: نه تنها مايه عيش آدمى (شكم) است، بلكه مايه فكر و عقل و علم و فلسفه و هنر و اخلاق و تجلى روحى و معنوى انسان نيز همانا شكم و مانندهاى شكم است). (1)