مردم را به عمل لشكريانى تشبيه كرد كه رئيس لشكر، آنها را به جنگ وا مى دارد و آنها به اختيار خود، فرمان رئيس مى برند و شهرى مىگشايند و دشمن را مىشكنند و همه مستحق اجر وانعامند، هم رئيس و هم لشكريان. (1) مرحوم استاد علامه (حاج ميرزا احمد آشتيانى) - قدس سره العزيز - فرموده است: مقصود از (توكل) اين نيست كه سعى و كوشش در امور و تحصيل اسباب و شرايط عادى آنها ننمايد و تدبير و فكر درباره آنها را يكسره به كنار بگذارد، بلكه امور نامبرده و هر چه را حوايج بر آن توقفى دارد بايد انجام دهد و اعتماد و اطمينان شخص در رسيدن به مقصود و حاجت خود، تنها به خدا و فضل او باشد. و حكايت شكايت صاحب مزرعه از شتر دارى به پيغمبر (صلى الله عليه وآله) و پرسش حضرت كه به چه جهت شتر خود را عقال ننمودى و پابند نزدى. و جواب آن مرد كه عرض كرد: توكل من باعث شد كه پابند نزدم. و فرمايش حضرت به آن مرد كه عقال نما و پابند بزن شتر خود را پس از آن، توكل نما (اعقلها ثم توكل) و با توكل زانوى اشتر ببند، مطلب را كاملا روشن و واضح مى نمايد. (2) و از آنچه در اينجا آورده شد، مراد از حديث (لا جبر ولا تفويض بل امربين الامرين) ظاهر مى شود، زيرا سعى در تحصيل مقدمات و شرايط و اسباب در عهده انسان است، پس جبر نيست. و رسيدن به مقصود و مطلوب، بسته به مشيت و فضل خداوند است و به كوشش آدمى نيست، چون تفويض، يعنى خدا امور را به بندگان واگذار نموده است معنا ندارد.
مرحوم (محمد دهدار) در آخر رساله (قضاء و قدر) پس از رد جبرى و قدرى و اثبات بين الامرين با برهان، گويد:
و عاقل را همين قدر كفاف است ليكن به جهت ثبات اعتقاد در تحقيق اين