نظام اسباب و مسببات را تأييد كرده است.
سوم اينكه: اصل عليت و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جميع حوادث جهان حكم فرماست، هر حادثى ضرورت و قطعيت وجود خود را و همچنين شكل و خصوصيت زمانى و مكانى و ساير خصوصيات وجودى خود را از علل متقدمه خود، كسب كرده است و يك پيوند ناگسستنى بين گذشته و حال و استقبال، ميان هر موجودى و علل متقدمه او هست.
بنابراين نظر، سرنوشت هر موجودى به دست موجودى ديگر است كه علت اوست. و آن علت است كه وجود اين موجود را ايجاب كرده و به او ضرورت و حتميت داده است. و هم آن علت است كه خصوصيات وجودى او را ايجاب كرده است و آن علت نيز به نوبه خود، معلول علت ديگرى است و همينطور..
پس لازمه قبول اصل عليت عمومى، پذيرفتن اين نكته است كه هر حادثه اى، ضرورت، قطعيت و همچنين خصوصيت، اندازه و كيفيت خود را از علت خود مى گيرد. در اين جهت، فرق نمى كند كه ما الهى مسلك باشيم و به علت العللى كه اصل همه ايجابها (قضاءها) و اصل همه تعينها (قدرها) هست، معتقد باشيم يا نباشيم و چنين علت العللى را نپذيريم.
اعتقاد به (قضاء و قدر) ناشى از اعتقاد به اصل عليت عمومى در جهان است، بر اساس اعتقاد به اين اصل، در عالم، هر پديده اى علت و اندازه اى دارد و چيزى بدون علت و بدون اندازه گيرى معين، به وجود نمى آيد.
فرض كنيد سنگى پرتاب مى كنيم و شيشه اى مىشكند، شكستن شيشه، يك حادثه است و حتما علتى دارد كه آن را ايجاب مى كند. و نيز مسلما ميزان شكستگى و اندازه و حدود آن، بستگى به كوچكى و بزرگى سنگ و قوت و فشار دست و نزديكى و دورى فاصله و غير اينها دارد.