اسلام - كه با عقل و منطق منطبق نمى شد - نرفتند و مسألة اختيار و آزادى بشر را معتزله براى اولين بار در ميان مسلمين عنوان كرده اند! تازه معتزله نيز اين فكر را از پيش خود ابداع نكرده اند بلكه در اثر معاشرت و مجاورت با ملل ديگر و مخصوصا مسيحيان، متوجه اين فكر بكر عالى شدند.
ادوارد براون مى گويد: (فن كرمر، معتقد است فكر آزادى اراده را معبد الجحنى به تقليد و تبعيت از يك ايرانى، موسوم به سنبويه، در پايان قرن هفتم ميلادى در دمشق ترويج مى كرد). (1) و در جاى ديگر مى گويد: (به نظر فن كرمر، محل تكوين و تكامل معتقدات اين قوم، دمشق بوده و تحت نفوذ متألهين بيزانس، على الخصوص (يحيى دمشقى) و مريد او (ثيود) و (رابومزه) بوده است (2).
معلوم مى شود به نظر فن كرمر، آن ايرانى هم كه به عقيده او ابتدائا فكر آزادى و اختيار را به معبد جحنى تلقين كرد، از فيوضات متألهين مسيحى رومى بهره مند شده است. اگر اين چنين است پس براى بحث در مسائل توحيد ومعاد و بلكه نماز و روزه هم بايد اين چنين ريشه تاريخى جستجو كنيم. و به هر علت، اينكه مسلمين متوجه بحث در توحيد، معاد، نماز و روزه شدند، سوابقى است كه اين مباحث در حوزه هاى مسيحى داشته است!
حقيقت اين است كه مستشرقين، نه صلاحيت تحقيق در عقايد و افكار اسلامى را دارا مى باشند و نه غالبا حسن نيت آن را. (3) از آن موقعى كه مسألة قضاء و قدر و جبر و اختيار در بين مسلمين مطرح شد،