شك و ترديدى در او راه نمى يابد و مى داند كه بنا كردن چنين بناهايى در اين سرزمين، در غالب موارد به صلاح افراد نبوده و هر چه موعظه و انذار نيز بنمايد چندان سود نبخشيده بلكه دزدان و راهزنان بر آنها سكنى گزيده و راهها را بر قافله ها نا امن مى سازند و آن منازل، جايگاه تبهكاران و ميگساران مى گردد و جز گروه بسيار اندكى، راه صلاح را نمى پويند. ليكن فرد ديگر نسبت به عاقبت و فرجام اين عمل، خوش بين بوده و علم قطعى و روشن نسبت به آنچه ياد گرديد ندارد.
آنگاه هر يك از آنان بر تنفيذ اراده خود، تصميم گرفته و بناها را به شرحى كه گذشت بنا مى نمايد ولى نتيجه، مطابق به اعلم فرد نخست بوده و با حسن ظن فرد دوم، مخالف مى باشد. در اين صورت، اى فرد متكلم! امام و پيشواى مذهب تو چگونه حكم و داورى كرده و فتواى او در اين باره چيست؟
هنگامى كه از عمل اين دو نفر از آن معلوماتى كه در باب خدا بر اساس قدر، تسليم حكم آنها شده اى، بىبرسى شايد آن معلومات فرد دوم را معذور داشته و بگويد: نيت او خوب و پسنديده بوده است، اگر چه موانع و حواجز از تحقق آن ممانعت كرده اند و نيز شايد او را ملامت نموده و بگويد: چرا در ابتدا، نيك به عاقبت كار نينديشيدى كه آيا اين عمل من فتنه اى را خاموش مى كند و يا اينكه زمينه آفت و خطرى را فراهم مى سازد و موجب ندامت خواهد بود؟
اما فتواى آن معلومات در مورد فرد اول، جزمى و قطعى است و آن اينكه او به سبب عملى كه انجام داده، مستحق ملامت است و هيچ عذرى از او پذيرفته نيست.
اينك اى متكلم! خوب بينديش كه اگر بخواهى براى خداوند از افعال بندگان، مثالى بياورى و احكام را در مورد خداوند جارى سازى و كارهاى پسنديده و ناپسند و مباح و حرام را در نظر بگيرى، كدام يك از اين دو فرد مزبور را مثال و مقياس براى افعال الهى قرار مى دهى؟ بخصوص اگر به اين نكته توجه كنى كه اهل نجات