گاهى مخلوع از آن است، تغيير و دگرگونى، رسم و آيين زمانه است. هر آينه من بر اثبات (قدر) بينه و قياس معتبر داشتم كه تجربه هاى مختلف نيز آن را تأييد مىكرد و هرگاه قياس معتبر بر حق اقامه گردد و تجربه نيز آن را تأييد نمايد، (ايمان) مؤكد و استوار مى شود و و هم عيب جويى شبهه انگيز خود روى بر مىتابد، و به آنها گوش نمى سپارد و ذهن از آنها سر باز مى زند.
اما اين رفيق من در انكار قدر از وسوسه هاى شيطان پيروى نموده و به قدرى ذهن او در اين مسألة لغزنده است كه نمى توان آن را به چنگ آورد و حجت بر آن فائق نمى گردد. به درستى كه وى فريب شبهه اى را خورده كه به صورت زنگارى ضخيم، قلب او را فرا گرفته است به گونه اى كه دندان تيز انديشه و عقل بر آن تأثير نمى گذارد. او مى خواهد چهره حق را از پشت پارچه اى كهنه، روشن بنگرد، در نتيجه، كنه حقيقت بر وى نمايان نگشته، و صورت حق در برابر او ظاهر نمى شود وى فقط براى خداوند از عادات و روشهاى بندگان او مثالهايى را مى آورد و احكام ويژه آنان را بر او جارى مى سازد و من با هر سرمه اى، چشم عقل او را سرمه كشيدم، ولى او با ديده خار و خاشاك به آن نگريست و هر آيه اى كه به وى نشان دادم، بركت آن به او پشت نمود. پس شايد ديدار تو بهترين آرزوى ناخواسته اى باشد كه بواسطه آن نفس معالجه شده و براى ما مشخص شد كه اين آرزو بطور غير مترقبه به سمت ما آمد.
از يك چنين رفيق و مصاحبى بايد به سوى تو فرياد برآورد و از تو يارى طلبيد و درخواست نزديك شدن به تو نمود و طواف بر گرد وجود تو را طلب كرد كه بدست آوردن خوبيهاى تو و به سخن آوردنت براى نيل به موعظه هاى تو از بهترين اغراض و مقاصدى است كه خداوند ملاقات با تو را فراهم نمود و به نزديك شدن به تو، بر ما منت نهاد. پس بر ما انعام كن، شايد بصيرت او تيز و بينا گردد، بصيرتى كه خستگى و درماندگى آن را فراگرفته و ميل و هوى بر آن مستولى گرديده و آرامش و