نمايد كه اراده خدا جز در اسم همانند اراده ما بوده و حادث مى باشد. مگر در اسم و لفظ در هر حال، امورى كه راه فهم آنها روشن است را نبايد به خاطر امورى كه راهى براى فهم و درك حقيقت آنها وجود ندارد و احاطه بر آنها دشوار مى باشد، مبهم و نامعلوم تلقى كرد. اين منصفانه نيست كه جهل به مجهولى را دليل بر جهل معلومى قلمداد كنيم، و چه بسا آنان كه روش حكمت، ايشان را نجات داده است (حكيمان الهى) از چنين معارضه اى كاملا رها گرديده اند، زيرا آنان براى اراده الهى تعريفى دارند كه از نكوهش چنين مناقضه اى پيراسته است. بدرستى كه گمراه است آن كس كه در شناخت حق از همراهى با عقل باز مى ايستد از ترس اينكه مبادا به منزلى فرود آيد كه با آن مأنوس نيست.
هدايت يافته از تاريكى كسى است كه وضع و رفع او با هدايت عقل باشد. به هر منزلى كه باشد. آن كس كه مصاحبت رفيقانى را بر مى گزيند از مقصد حركت و سفر نمىپرسد، و آن كس كه به مقصد مى انديشد رفاقتش پايدار نيست. پس به بحث اصلى خود كه از آن فاصله گرفته ايم باز مى گرديم و مىگوئيم:
خداوند تو را هدايت كند، بدان كه تأثير دواعى ياد شده در همه نفوس، يكسان نبوده و ميان آنها نسبتهاى گوناگونى وجود دارد و چه بسا برخى از نفوس از پاره اى از اين دواعى، متأثر مى گردند با آنكه نفوس ديگر، از اضعاف (چند برابر) آن دواعى نيز متأثر نمى شوند، همانند پتك آهنگر كه بر يك قطعه آهن اثر مى گذارد و در قطعه ديگر اثر نمى گذارد با آنكه بازو و توان آهنگر تفاوتى ندارد، ولى سختى و نرمى آهن، موجب تفاوت تاثير گذارى پتك بر آنها مى گردد، نفوس انسانها نيز از نظر سجايا و اخلاق و تربيت و عادات و فطانت و عبادت متفاوتند، مثلا دواعى مستند به شهوات در جوانان بيشتر از سالخوردگان تأثير مى گذارد، همچنين تأثير آن بر افراد بى پروا بيشتر از افراد زاهد است، و دواعى بر خاسته از غضب در انسانهاى سردحوى كمتر از انسانهاى خون گرم و تند مزاج اثر مى گذارد و نيز تأثير آن