هدايت، از او رخت بربسته است.
شايد او در راه خدا خالصانه جهاد و تلاش نمى كند و آن گاه كه چهره حق بر او آشكار مى شود از عصبيتها اعراض نمى كند، و اگر نه مجاهدان راستين راه حق به راه راست و رشد هدايت مى شوند، و شايد براى او موعد و ميقات مكتوبى است كه در آن با فرا رسيدن وقت آن، غلاف و پوسته هاى ذهنش گشوده مى گردد و فهم جامد او روان مى شود و امواج لجاجتهاى وى، راكد و آرام مى شود، زيرا براى هر فردى مقدر و سرنوشتى است.
به درستى كه ابتلاى من به دوستانم، تعصب مرا در مورد آنان بر مى انگيزد، زيرا همانندى در نوع و نزديكى در وطن و اشتراك در نياز و بى نياز نبودن از تعاون و هميارى دادن يكديگر - همه اين امور - موجب پيدايش الفت و پاشيدن بذر محبت و برداشت محصول شفقت مى گردد. و (شفقت) تخمى است كه از نصيحت و خير خواهى به دست مى آيد و (نصيحت) لقمه اى است كه كمتر از گلو فرو مى رود و گوارا مى نمايد و گاهى گلو گير فردى مى شود كه اگر فرو مى رفت آن را گوارا مى يافت و هر گاه كه كسى آن را بچشد و از دهان بيرون افكند، دريچه اميد به روى او بسته مى شود و غمى بزرگ بر نفس او سايه مى افكند، زيرا آنچه به قصد مهربانى و خيرخواهى به او عرضه شد، بر زمين افكند. چون كه دوست در معالجه بيمارى او به كلى درمانده و مأيوس مى شود تا آن جا كه پزشك بهره بردن از شهوت را بر او جايز مى شمارد و قلم حميت از او بر مى دارد. به ناچار اى پير مرد دانا به خاطر همين چيزها مرا محزون و افسرده و بدون انس و محبت مى يا بى. كه مثل او مثل جوان مملوكى است كه خواهران بلكه مادران بر او بسيار مىگريند.
پس آن مرد (حى بن يقظان) به من گفت: كار را بر خود آسان نما، زيرا ملك هستى از آن غير توست و بدرستى كه او قبل از آفريدن موجودات و نظم بخشيدن به اسباب و در هم آميختن اضداد و به كار بستن اسلوبهاى گوناگون و هماهنگ ساختن