سپاه مهدى (عليه السلام) اجتناب كرده و به جاى آن با حمايت از خطوط مشترك دفاع عربى كه با سفيانى تشكيل مىشود، اهداف خود را پيگيرى كنند. اين يك اصل كلى و سنت ثابت ميان حكومت هاى طغيانگر است كه همواره ترجيح مىدهند تا ديگران به نمايندگى از طرف آنها بجنگند و در پس پرده و در خط دوم يا سوم باقى بمانند چنان كه امروز اين روش را در ميان يهوديان بطور عموم مشاهده مىكنيم.
در همين حال، افكار عمومى مردم منطقه، در راستاى حمايت شديد از امام (عليه السلام) پيش مىرود و اين حمايت به حدى است كه اگر پشتيبانى نيرومند قدرت هاى خارجى غربى و يهودى از سفيانى نباشد، مىتوانند سفيانى را نابود و سرزمين شام را به حكومت حضرت ملحق كنند.
اما بعيد نيست همزمان با عقبنشينى نيروهاى سفيانى از مقابل سپاه حضرت، سرزمين شام در حالت خلأ يا شبه خلأ سياسى قرار گيرد.
ابن حماد، در نسخه خطى كتاب خود، بيست روايت را تحت عنوان " خروج مهدى از مكه به سوى بيت المقدس " آورده كه تعدادى از آنها در منابع ما شيعيان نيز وجود دارد. از جمله روايت ابن وزير غافقى از على (عليه السلام) است كه مىفرمايد:
" او با تعداد حداقل دوازده و حداكثر پانزده هزار نفر، خروج كند، ترس و وحشت پيشاپيش او (به دل دشمنان) راه يابد. با هر دشمنى برخورد كند به فرمان خدا از پاى درآورد، شعارشان درهم كوبيدن دشمنان است. در راه خدا از سرزنش هيچ ملامتگرى نهراسند. سپس هفت لشكر از شام بسوى آنها هجوم آورد كه جملگى را شكست داده و آنها را به اسارت خويش درآورند. در آن زمان محبت، نعمت و فضاى " قاصه " و " بزاره " به ميان مسلمانان باز گردد و پس از آنها جز خروج دجال حادثه اى باقى نماند، پرسيديم: قاصه و بزاره چيست؟ فرمود: هرگاه امام زمان حكومت را بدست گيرد هر كس هر چه خواهد بگويد و از چيزى نهراسد " (1)