از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) محمد بن عبد الله نقل نمود كه روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به من فرمود بنويس، گفتم چه بنويسم؟ فرمود: " بنويس: بسم الله الرحمن الرحيم ألأيمان ما وقرته القلوب، و صدقته الأعمال، والأسلام، ما جرى به اللسان، وحلت به المناكحة ".
ايمان، چيزى است كه دلها آن را محفوظ داشته باشند و كردارها و اعمال آن را، به مرحله ى تصديق درآورند ولى اسلام آنست كه در زبان جارى شود و فقط موجب حلال بودن نكاح و ازدواج با هم مىگردد.
راوى (ابودعامه) گويد، نمى دانم به خدا قسم! زيبائى متن بيشتر است، يا زيبائى سند آن. امام هادى (عليه السلام) فرمود: " اين حديث در صحيفهء كه با املاء رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و خط جدم على بن ابيطالب (عليه السلام) تدوين شده است و ما خاندان رسالت، آن صحيفه را از همديگر به ارث و يادگار مىبريم، ثبت گرديده است ". (1) 12. داستان يحيى بن اكثم با امام هادى (عليه السلام) محمد بن يعقوب كلينى با اسناد خود از جعفر بن رزق الله روايت كرده است: " به پيش متوكل مرد نصرانى را آورند كه با زن مسلمانى مرتكب عمل نامشروع گرديده بود هنگامى كه مىخواستند حد شرعى اجراء نمايند آن مرد نصرانى، إظهار اسلام كرد.
يحيى بن اكثم گفت: ايمان و اسلام آوردن او، شرك و عمل خلاف او را ويران ساخت [يعنى نبايد حد اجراء كرد] برخى گفتند: سه نوع حد مىبايست اجراء نمود و برخى ديگر چيزهاى پراكندهء ديگرى....
متوكل دستور داد نامهاى به حضور ابوالحسن سوم يعنى حضرت امام هادى (عليه السلام) نوشته گردد و عين جريان از امام (عليه السلام) پرسش گردد: هنگامى كه امام (عليه السلام) نامه را خواند در پاسخ مرقوم داشت: به قدرى كتك زده شود تا زير ضربات، جان دهد.
يحيى بن اكثم وقاضيان پادگان، اين حكم را انكار نمودند و گفتند: امير! از راز اين مسئله پرسش نمائيد چون در كتاب و سنت چنين حكمى بيان نشده است.