شرط دارد: (اول) آن كه مقدار آن با وزن يا پيمانه يا شماره و مانند اينها معلوم باشد. (دوم) آن كه بتواند آن را تحويل دهند، بنابر اين فروختن اسبى كه فرار كرده صحيح نيست ولى اگر اسبى را كه فرار كرده با چيزى كه مىتواند تحويل دهد مثلا با يك فرش بفروشد، اگر چه آن اسب پيدا نشود، معامله صحيح است.
(سوم) خصوصياتى را كه در جنس و عوض است و بواسطه آنها ميل مردم به معامله فرق مىكند معين نمايد. (چهارم) آن كه ملك طلق باشد. پس مالى را كه انسان وقف كرده فروش آن جائز نيست مگر در چند مورد كه خواهد آمد. (پنجم) خود جنس را بفروشد نه منفعت آن را پس اگر مثلا منفعت يك ساله را بفروشد صحيح نيست ولى چنانچه خريدار بجاى پول منفعت ملك خود را بدهد، مثلا فرشى را از كسى بخرد و عوض آن، منفعت يك ساله خانه خود را به او واگذار كند اشكال ندارد و احكام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
(مسأله 2099) جنسى را كه در شهرى با وزن يا پيمانه معامله مىكنند در آن شهر انسان بايد با وزن يا پيمانه بخرد، ولى مىتواند همان جنس را در شهرى كه با ديدن معامله مىكنند، با ديدن خريدارى نمايد.
(مسأله 2100) چيزى را كه با وزن خريد و فروش مىكنند با پيمانه هم مىشود، معامله كرد، به اين طور كه اگر مثلا مىخواهد ده من گندم بفروشد با پيمانهاى كه يك من گندم مىگيرد ده پيمانه بدهد.
(مسأله 2101) اگر يكى از شرطهائى كه گفته شد در معامله نباشد معامله باطل است ولى اگر خريدار و فروشنده با قطع نظر از آن معامله راضى باشند كه در مال يكديگر تصرف كنند تصرف آنها اشكال ندارد.
(مسأله 2102) معامله چيزى كه وقف شده باطل است، ولى اگر بطورى خراب شود يا در معرض خرابى باشد كه نتواند استفادهاى را كه مال براى آن وقف شده از آن ببرند مثلا حصير مسجد بطورى پاره شود كه نتوانند روى آن