تره در كتابهاى قديم كراث به فارسى گندنا وباصفهانى تره وبديلمى كوار نامند برى وبستانى مىباشد وبستانى آن را نبطى نامند و آن اقسام است آنچه برگش باريكتر و در تمام سال موجود است كراث البقل وكراث المائده گويند و آنچه در آخر زمستان و اول بهار بهم مىرسد و شبيه به پياز وقبه آن مانند پياز است كرات شامى نامند و از مطلق آن مراد كراث البقل است در سيم گرم و در دوم خشك و خوردن بعد از غذا مانع ترش شدن طعام وملين طبع ومدر حيض وملطف ومبهى ورافع قولنج ومفتح سده و جگر و مقوى كمر و قوه هاضمه و منقى قصبه ريه وآبش به قدر سه مثقال و نيم قاطع خون بواسير ومحرك باه و با عسل جهت جميع امراض بارده ورطبه سينه وباماء العسل جهت سموم نافع ومطبوخ آن با جو جهت ربو ودرد سينه مفيد وعصاره خشك آن مسهل خون وبسركه پرورده آن مفتح سده جگر و سپرز ورافع قولنج وحمول برگ كوبيده آن به تنهائى و با ادويه مناسيه مخفف رطوبات رحم و مانع ازلاق جنين وجلوس در طبيخ آن با سركه آب و نمك باشد جهت انضمام فم رحم وصلابت آن مفيد وضماد آن جهت گزيدن هوام وافعى و با سماق جهت شرى وثاليل و با نمك جهت قروح خبيثه و طلاى مطبوخ آن جهت بواسير و قطور آب آن با روغن گل و سركه كهنه جهت درد گوش ودوى وسعوط آن با كندر و سركه جهت قطع نزف الدم ورعاف مفيد و چون گندنا را دو بار پخته بفشارند و جرم آن را در آب سرد بخيسانند و با اطعمه استعمال كنند رفع نفخ و غلظت آن مىكند و باعث لذت اطعمه مىگردد.
(١٤٥)