مولوى از زبان منكرين انبياء كه منكر تأثير تربيت و ارشاد بودند، مى گويد:
قوم گفتند اى نصوحان بس بود * آنچه گفتيدار در اين ده كس بود نقش ما اين كرد آن تصوير گر * اين نخواهد شد بگفت و گو، دگر سنگ را صد سال گوئى لعل شو * كهنه را صد بار گوئى باش نو خاك را گوئى صفات آب گير * آب را گوئى عسل شو يا كه شير نار را گوئى كه نور محض شو * پشه را گوئى كه سوى باد رو قلب را گوئى كه زر پاك شو * يا كه اكسيرى شو و چالاك شو هيچ از آن اوصاف ديگرگون شوند * آب كى گردد عسل اى هوشمند؟
آنگاه از زبان انبيا به آنها جواب مى دهد:
انبيا گفتند كارى آفريد * وصفهائى كه نتان زان سر كشيد و افريد او وصفهاى عارضى * كه گهى مبغوض، مى گردد رضى رنجها داده است كه آن را چاره نيست * آن به مثل گنگى وفطس وعمى است رنجها داد است كه آن را چاره هست * آن به مثل لقوه و درد سر است بلكه اغلب رنجها را چاره هست * چون بجد جوئى بيايد آن بدست اين دواها ساخت بهر ايتلاف * نيست اين درد و دواها از گزاف گذشته از اينكه موضوع سرشت پاك و ناپاك با موضوع جبر و اختيار به مفهوم فلسفى آن چندان ارتباطى ندارد، اين موضوع از جنبه علمى، مردود شناخته شده است. اگر بخواهيم اين موضوع را از جنبه علمى مورد مطالعه قرار دهيم، بايد در قانون وراثت از جنبه بيولوژى مطالعه كنيم. در بيولوژى ثابت شده كه هر چند صفات و ملكات اخلاقى نيز تا حدى مانند مشخصات نوعى از نسلى به نسلى