تصور مطلوبى كه موافقت با يكى از تمايلات دارد، پيش آمد، انسان روى استعداد مخصوص خود، به سنجش مقايسه و مآل انديشى مى پردازد و سوابق ذهنى خود را دخالت مى دهد و قوه پيش بينى خود را به كار مى اندازد و در نتيجه، جميع لوازم و نتايج منطقى كه ممكن است اين عمل دربر داشته باشد، تا حد امكان، در نظر مى گيرد. و انواع و اقسام فوايد و مضار متصوره آن شئ را مىسنجد، اگر فوايد آن عمل بر مضارش چربيد، آن را انتخاب و اختيار مى كند و اگر مضار آن كار را بيشتر يافت، مثل آنكه در عين لذت و خوشى حاضر، الم و ناخوشى بيشترى را بآلمال همراه داشت. يا آنكه در عين موافقت با غرايز دانى، برخى از غرايز عالى را ناراحت و متأثر سازد، در اين صورت، اراده در مقابل تمايل، تحريك شده، مقاومت مى كند و آن را به عقب مى راند.
البته اين نكته، مورد تصديق است كه مقياس مفيد بودن و مضر بودن، همانا موافقت و مخالفت با غرايز و تمايلات مختلف انسان است، ولى هدايت غريزه در انسان عاجز است كه خط مشى انسان را در حيات، معين كند، زيرا تحريك و هدايت غريزه هميشه آنى است، يعنى (غريزه) همواره انسان يا حيوان را به سوى لذت حاضر و رفع الم حاضر رهبرى مى كند.
خط مشى انسان در حيات، بايد به وسيله هدايت عقل، علم، قانون و تكليف، معين شود. با هدايت و راهنمايى عقل، انسان بر خلاف ميل غريزه، دواى تلخ را مىنوشد و از لذت و خوشيهاى آنى صرف نظر مى كند، به خاطر نسيه زياد و بادوام، از نقد كم و بى دوام، صرف نظر مى كند و از منافع زياد با كمال ميل و رغبتى كه دارد، به خاطر فضيلت اخلاقى، صرف نظر مى كند، رنج خود و راحت ياران مى طلبد و احيانا خود را از قيد اطاعت غرايز دانى به كلى خلاص مى كند و در زير اين چرخ كبود از هرچه رنگ تعلق پذيرد، خود را آزاد مى سازد.