كمتر فكرى است كه به اندازه فكر (جبر) زيانهاى عملى و اخلاقى دربر داشته باشد. و بسا اشخاصى پيدا مى شوند كه براى آنكه فلسفه اى براى اعمال زشت خويش پيدا كنند، به (نظريه جبر) متمسك مى شوند لهذا ما تفصيلا وارد اين مبحث مى شويم و سعى مى كنيم با طرز جالب توجهى، مطلب را روشن نماييم.
به قول مرحوم مطهرى: (مجموع راههايى را كه بشر در مسألة جبر و اختيار، پيش گرفته، مى توان اين طور خلاصه كرد:
1 - نظريه جبريون مطلق (كسانى كه در هر دوره اى كم وبيش پيدا مى شوند و مكتب مشخصى ندارند):
صدور افعال انسان از انسان، ضرورى و جبرى است و هيچ گونه اختيار و آزادى براى انسان در كار نيست و هيچ گونه تكليف و مسئوليتى هم براى انسان صحيح نيست.
2 - نظريه ماديين جديد:
صدور افعال انسان از انسان، جبرى است و هيچ گونه اختيار و آزادى در كار نيست، ولى در عين حال تكليف و مسئوليت، صحيح است.
3 - نظريه منكرين ضرورت على و معلولى، مانند برخى از متكلمين و بعضى از علماى فيزيك جديد و برخى از فلاسفه حسى و تجربى:
هيچ گونه ضرورت و وجوبى در كار جهان، حكم فرما نيست و در نتيجه بر افعال انسان نيز ضرورتى حكم فرما نيست.
4 - نظريه بعضى از متكلمين و برخى از اصوليين:
عليت و معلوليت و همچنين ضرورت على و معلولى، منحصر به ماده و ماديات است و غير ماده، مثل نفس انسان و ذات بارى، نسبت به آثار خود، فاعل است نه علت و نسبت معلول به علت ضرورت است ولى نسبت به فاعل ضرورت نيست.