و شايد تو مرا در نزد عقل خود با فردى بزرگوار و اهل طاعت برابر خوانى، پس بر كلام من از نيام عقل خود، شمشيرى را بيرون كشد و يا تيرى را از جعبه تير خود بيرون آورده و رها كند و تلاش او اين است كه آنچه را من بافته ام (بازگو نمودم) پنبه نمايد (نابود نمايد) و جدا كند آنچه را به هم پيوند داده ام. ولى اين را بدان كه هر كلامى را كلام و سخنى است بالاتر و هر گفتارى را گفتارى است برابر، چه آنكه زبانهايى راست و گويا هستند كه آن زبانها را كلمات و سخنان زياد از ديگران، ساكت و خاموش نمى كند مگر سخن راست و صدق، و پاداش آنها در نهان داده مى شود.
پس مرا در اين محل و جايگاه قرار مده (و مقابل آن عظيم الشأن از ديدگاه خود) بعيد ندان كه من از آنها داناتر و توان مند تر باشم بر حسب خرد آنها، و توانم از آنها بيشتر باشد براى رها كردن تيرها، و از همه آنها نسبت به منطق و خرد و عقل آگاه تر باشم. در عرصه جدال و ستيز و آشكار بر خورد نمودن و لجاجت با آنها شايد زبانم جرى تر و با جرأت بيشترى باشد، عقلم سنگين تر، (وزين تر) و بيانم عالىتر باشد كه قريحه ام تشنگان را سيراب كند.
مطمئن باش كه تلاش كننده و اختلاف ايجاد كننده زيانكار است و هر اضطرابى و اشاره اى در اين زمينه، اشتباه و خطا مى باشد، زيرا حاكم براى حل اين اختلاف، عقلى است غير از اين عقل و غير از اين راه موجود را بايد رفت، و نورى است كه در غير از اين سامان مىتابد، و راهنمايى غير از اين راهنما و سرا و جايگاهى غير اين زندان تنگ مى خواهد.
پس (عقل) يك عنوان مشتركى است بين آن عقل و عقل عاريه، و هر كس نام عقل را به عاريت گرفت چنين نيست كه از اين فضل بهره بگيرد، زيرا آن رشحه اى است از اين فضل، گرچه هر كدام از آنها متصدى اين هست و منادى آن مى باشد و عقل را جلوه مى دهد.
و عقل عاريه با عقل واقعى در نام متحد هستند، ولى عقل واقعى اگر به او