موجودات ذى شعور، مطلوب، و براى نوع ديگرى نامطلوب است، چنين چيزى را بايد خير بدانيم يا شر؟
ولى اين اشكال، جواب ساده اى دارد و آن اين است كه: شئ مفروض، براى اولى، خير و براى دومى، شر است. اين تعدد حيثيت، در مورد دو فرد از يك نوع و حتى در مورد دو قوه از يك فرد نيز صادق است.
مثلا ممكن است غذايى براى يك فرد، مطلوب و براى ديگرى، نامطلوب باشد يا نسبت به يكى از قواى بدن، خير و نسبت به ديگرى شر باشد.
در وهله سوم، ويژگى شعور هم از طرف اضافه و مقايسه، حذف مى شود و مثلا سر سبزى خرمى و باردارى، خير درخت و پژمردگى، خشكيدگى و بى بارى، شر آن محسوب مى شود.
در اينجاست كه بعضى گمان كرده اند كه چنين تعميمى در مفهوم خير وشر، برخاسته از نوعى (انسان انگارى طبيعت) (1) است و بعضى ديگر پنداشته اند كه ملاك آن، نفع و ضرر اشياء براى انسان است، يعنى ميوه دارى درخت، در واقع براى انسان، خير است نه براى درخت. ولى از نظر ما اين تعميم، نكته ديگرى دارد كه به آن اشاره خواهد شد.
استعمال خير وشر، در محاورات عرفى، منحصر به ذوات و اعيان نمى شود، بلكه در مورد افعال هم جريان مى يابد. و بعضى از كارها (خير) و بعضى (شر) تلقى مى گردد. و بدين ترتيب، مفهوم خير وشر و خوب و بد، در زمينه اخلاق و ارزشها، مطرح مى شود و در اينجاست كه معركه آرايى بين فلاسفه اخلاق در تبيين مفاهيم ارزش و تعيين ملاك خير وشر اخلاقى بر پا مى گردد) (2)