بشر، حساب و عكس العمل دارد. خوب و بد در مقياس جهان، بى تفاوت نيست.
اعمال خوب و بد بشر، مواجه مى شود با عكس العمل هايى از جهان كه احيانا در دوره حيات و زندگى خود فرد، به او مى رسد.
ايذاء جاندار، اعم از حيوان و انسان خصوصا ايذاء به صاحبان حقوق از قبيل:
پدر، مادر و معلم، آثار سوئى در همين زندگى دنيايى به بار مى آورد، در طبيعت مكافات هست.
اين آثار و نتايج، خود قسمتى از مظاهر قضاء و قدر است. بديهى است كه اين گونه قضايا و ارتباطات ميان حوادث و پديده ها با جهان بينى الهى كه جهان را يك دستگاه واحد زنده صاحب اراده و شعور مى داند، قابل توجيه است و بخشى از روابط على و معلولى را تشكيل مى دهد، و اما با طرز تفكر مادى و (جهان بينى ماترياليستى) قابل توجيه نيست.
از نظر جهان بينى الهى، جهان هم شنواست و هم بينا، ندا و فرياد جاندارها را مى شنود و به آنها پاسخ مى دهد، به همين جهت (دعا) يكى از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان مؤثر است، جلو جريانهايى را مى گيرد و يا جريانهايى به وجود مى آورد. به عبارت ديگر: (دعا) يكى از مظاهر قضاء و قدر است كه در سرنوشت حادثه اى مى تواند مؤثر باشد و يا جلو قضاء و قدرى را بگيرد.
(الدعا يرد القضاء ولو ابراما). (1) (دعا، قضاء را بر مى گرداند، هر چند آن قضاء محكم شده باشد).
(واذا سئلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان). (2) (هرگاه بندگانم مرا از تو بخواهند، من نزديكم، خواسته آنكه مرا بخواند.
اجابت مى كنم).